سخنی از حکیم عسکری لشت نشایی:
... وجود انسان معما وطلسمی است بی کران. رسیدن به عمق این معما کاری است دشوار
وبیرون از حد توان. چنانچه حافظ شیرازی در این باره خوب می گوید:
وجود ما معمایی است حافظ
که تحقیقش فسون است وفسانه
هرکسی در باره شناختِ وجود وحقیقت انسان چیزی گفت یا مطلبی نوشت به اندازه اطلاعات
ودر خور فهم خودش بوده نه اینکه حقیقت انسانرا کما هو حقه شناخته و در باره او قضاوت کرده باشد.
مانند کسانی که در تاریکی برای شناخت فیل می روند وهریک ، عضوی از اعضای فیل رالمس کند .
مثلا یکی دستش به گوش فیل برخورد کند وبگوید فیل باد بزن است ودیگری با پشت فیل تماس پیداکند
وآن را مانند تختی بپندارد ،دیگری با پای فیل تماس پیدا کند وآن را ستون بشمارد . بنابراین هریک
در باره فیل به اندازه فهم وتماس خود در تاریکی ، نظر می دهد نه اینکه فیل را کما هو حقه شناخته باشند.
نقل از کتاب (انسان مجموعه ای از جهان) ص 29
اثر حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی ره
مرحوم حکیم ملاصدرا ره
سخنان مهم مقام معظم رهبری درباره ملاصدرا و فلسفه حکمت متعالیه
پیام به مناسبت همایش جهانى بزرگداشت صدرالمتالهین - (1378/03/01)
بسم الله الرحمن الرحیم
از تشکیل این مجمع بزرگ علمى و فکرى که برگرد اندیشه و شخصیت فیلسوف نامدار ایرانى، حکیم صدرالمتالهین شیرازى فراهم آمده، احساس افتخار و مسرت مى کنم و خداى سبحان را سپاس مى گویم.
اگر چه دانسته هاى دنیاى غرب و حتى بخشهایى از دنیاى اسلام از این شخصیت کم نظیر چندان وسیع نیست، ولى حوزه هاى فلسفى ایران لااقل در سه قرن اخیر - یعنى تقریبا از صد سال پس از تألیف کتاب اسفار تا کنون - یکسره از آراء فلسفى صدرالمتالهین تغذیه شده و کتابها و آراء مهم او - که بسیارى از آنها حداقل در قالب استدلالى و عقلانى اش از ابتکارات اوست - محور درس و تحقیق و شرح و تنقیح بوده است.
از طرفه هاى زمانه این است که صدرالمتالهین، هم بیشترین پیروان و منتحلان فلسفى و هم بیشترین منتقدان و مخالفان را در مدت چهار قرن گذشته داشته است.
در این مدت بیشترین مشعلداران فلسفه ى الهى در ایران، دنباله روان و شارحان فلسفه یى به شمار مى روند که او با نبوغ و ابتکار خود همچون ناسخ شیوه هاى معروف مشایى و اشراقى، و مشتمل بر همه ى برجستگیهاى آن، بنیان نهاد و مبانى آن را در هزاران صفحه با تقریر رسا و پرجاذبه ى خویش، تبیین کرد.
و باز در همین مدت کسان زیادى از منتحلان عقاید او در ابواب وجود و الهیات خاص و معاد و غیره، به همان سرنوشتى دچار شدند که وى در دوران زندگى اش آن را به تلخى آزموده و موطن مألوف را به خاطر آن ترک کرد. البته نقد علمى و تحقیقى آراء او به دور از توسل به طعن و جنجال نیز از دوران یکى از دو شاگرد بلافصل و مقربش تا امروز ادامه داشته و نام آورانى چند از حکماى متأله، در برخى از اصلیترین مبانى دستگاه فلسفى شامخ صدرایى، مناقشات جدى وارد کرده اند . تردید نباید کرد که هم آن تأثیر خاضع کننده بر روى بزرگانى از سرآمدان فلسفى، و هم این برانگیختگى عقیدتى یا علمى از سوى منتقدان و مخالفان، به نقطه ى یگانه اى اشاره مى کند که همانا جز عظمت فکرى، و نیروى ابداع، و بنیان رفیع فلسفه ى این حکیم بزرگ، چیز دیگرى نیست.
مکتب فلسفى صدرالمتالهین همچون شخصیت و زندگى خود او، مجموعه ى در هم تنیده و به وحدت رسیده ى چند عنصر گرانبها است. در فلسفه ى او از فاخرترین عناصر معرفت یعنى عقل منطقى، و شهود عرفانى، و وحى قرآنى، در کنار هم بهره گرفته شده، و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانى، و ذوق و مکاشفه ى عرفانى، و تعبد و تدین و زهد و انس با کتاب و سنت، همه با هم دخیل گشته،و در عمر علمى پنجاه ساله ى او رحله هاى تحصیلى به مراکز علمى روزگار، با مهاجرت به کهک قم براى عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پیاده احرامى حج شدن، همراه گردیده است.
همانگونه که فلسفه ى صدرایى - که خود او بحق آن را حکمت متعالیه نامیده - در هنگام پیدایش خود، نقطه ى اوج فلسفه اسلامى تا زمان او و ضربه یى قاطع بر حملات تخریبى مشککان و فلسفه ستیزان دورانهاى میانه ى اسلامى بوده است، امروزه پس از بهره گیرى چهارصدساله از تنقیح و تحقیق برجستگان علوم عقلى، و نقد و تبیین و تکمیل در حوزه هاى فلسفه، و ورز یافتن با دست تواناى فلاسفه ى نامدار حوزه هاى علمى بویژه در اصفهان و تهران و خراسان، نه تنها استحکام بلکه شادابى و سرزندگى مضاعفى گرفته و مى تواند در جایگاه شایسته ى خود در بناى فرهنگ و تمدن، بایستد و چون خورشیدى در ذهن انسانها بدرخشد و فضاى ذهنى را تابناک سازد.
مکتب فلسفى صدرالمتالهین همچون همه فلسفه ها در محدوده ى ملیت و جغرافیا نمى گنجد و متعلق به همه ى انسانها و جامعه ها است. همواره همه بشریت به یک چهارچوب و استخوانبندى متقن عقلایى براى فهم و تفسیر هستى نیازمندند.
هیچ فرهنگ و تمدنى بدون چنین پایه ى مستحکم و قابل قبولى نمى تواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینه ى روحى برساند و زندگى او را از هدفى متعالى برخوردار سازد . و چنین است که به گمان ما فلسفه ى اسلامى بویژه در اسلوب و محتواى حکمت صدرایى ، جاى خالى خویش را در اندیشه ى انسان این روزگار مى جوید و سر انجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت.
ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهى وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم.
دوران ما با دمیدن خورشیدى چون امام خمینى که یگانه ى دین و فلسفه و سیاست و خود یکى از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود، و نیز با حوزه ى درسى و تحقیقى پربرکت حکیم علامه ى طباطبایى که استاد یگانه مبانى ملاصدرا در طول سى سال در حوزه ى قم به شمار مى رفت، و تلاش تلامذه و هم دوره هاى آنان، بى شک دوره ى با برکتى براى فلسفه الهى است.
و اکنون برپایى این گردهمایى بزرگ از فرزانگان ایرانى و غیرایرانى مژده ى آگاهیهاى ژرفتر و گسترده ترى در باب فلسفه ملاصدرا مى رساند. شاید این یکى از موجباتى شود که مسیر مستقیم و تکاملى و نامتناقض فلسفه که از ممیزات فلسفه ى اسلامى بویژه پس از روشن شدن مشعل حکمت صدرایى است، در ذهن اندیشوران و فیلسوفان غرب، با مسیر پرتقاطع و پرتناقض و پرنشیب و فراز فلسفه غربى در همین چهارصد سال مقایسه شود و فرصت تازه اى براى نقد و بحث در باشگاه جهانى معرفت و استدلال عقلانى، فراهم آید.
در پایان لازم مى دانم سپاس عمیق و صمیمانه ى خود را از برگزار کنندگان عزیز این مجمع علمى و نیز از شرکت کنندگان آن ابراز دارم و انتظار خود را براى نشر مجموعه ى آراء صدرالمتالهین در کتابى جداگانه تکرار کنم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته - سید على خامنه اى
بیانات معظم له در دیدار جمعى از اساتید، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزه هاى علمیه کشور - (1386/09/08)
....... من چند ماه پیش از این، در مشهد گفتم که مرحوم آ شیخ مجتبى قزوینى (رضوان اللَّه تعالى علیه) مشرب ضدیت با فلسفه ى حکمت متعالیه، مشرب ملاصدرا، داشت - ایشان شدید، در این جهت خیلى غلیظ بود - امام (رضوان اللَّه علیه) چکیده و زبده ى مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینه ى فلسفى اش، در زمینه ى عرفانى هم همینجور است. خوب، مرحوم آ شیخ مجتبى نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج میکرد تا وقتى زنده بود. .......
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و رؤساى دانشگاهها - (1386/07/09)
یکى از دوستانمان نقل میکرد - من خودم از ایشان نشنیدم - که یک فرصت مطالعاتى در اواخر عمرش گرفته بود و رفته بود اروپا، بعد که برگشته بود، گفته بود امروز آن چیزى که من در محیطهاى عملىِ دانشگاههاى اروپا مشاهده کردم، نیاز به ملاصدرا و شیخ انصارى است. شیخ انصارى کارش در حقوق است، فقه است؛ ملاصدرا حکمت الهى است. میگوید من مى بینم امروز اینها تشنه ى ملاصدرا و شیخ انصارى اند. این برداشتِ یک استاد غرب شناسِ زبان دانِ مسلط به چند زبان اروپائى است که سالها هم در آنجاها زندگى کرده و درس خوانده بود و با علوم اسلامى هم آشنا بود. این، برداشت اوست، که برداشت درستى است.
دیدار اعضای شورای عالی کنگره بزرگداشت صدرالمتألهین ملاصدرا - (1374/11/15)
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی شب گذشته در دیدار اعضای شورای عالی کنگره بزرگداشت صدرالمتألهین ملا صدرا با ایشان طی سخنانی ویژگیهای فلسفه ملاصدرا را در بین فلاسفه الهی بینظیر و شگفتآفرین دانستند و برگزاری این کنگره را خدمتی ارزشمند خواندند که دامنه تأثیر آن در داخل کشور محصور نمیماند و در ارتقاء و تعمیق نظریات و آراء فلسفی در جهان مؤثر است.
مقام معظم رهبری در این دیدار معرفی چهره شاخص صدرالمتالهین را یک کار با ارزش علمی و تأثیرگذار در مفاهیم عقلی و جریان اندیشه و نظر فلسفی جهان توصیف کردند و فرمودند: با وجود آن که ملاصدرا سردمدار یک مکتب فلسفی و به وجود آورنده یک جریان فکری و عقلانی است هنوز در محافل علمی دنیای غرب شناخته شده نیست و مدارس فلسفی غرب شخصیت با عظمت صدرالمتالهین را نمیشناسند بنا بر این کنگره بزرگداشت ملاصدرا گام مهمی در جهت مطرح کردن آراء فلسفی و بیان روان و شیرین او خواهد بود.
حضرت آیتالله خامنهای فلسفه صدرالمتالهین و حکمت متعالیه او را خط اصلی حرکت فلاسفه پس از ملاصدرا دانستند و فرمودند:
فلسفه ملاصدرا فلسفهای عقلی، ذوقی و شرعی است و در حقیقت ملاصدرا فلسفه عقلی و ذوقی را برمبنای شرع مقدس پیریزی کرده است برای او تعبد محض، مبادی رسیدن به افکار عالی فلسفی بوده است و این جریان عظیم و جوشان و تمام نشدنی در دوران ریاضت به روح مقدس وی افاضه و نازل شده است و امروز خوشبختانه کتابها و افکار فلسفی ملاصدرا فضای فلسفی کشور را فراگرفته است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیان ویژگیهای شگرف و شگفتآور ملاصدرا فرمودند: صدرالمتالهین آراء بینظیر فلسفی و دریای مواج افکار و اندیشههای خود را از استاد فرانگرفته است. بلکه این معلومات بیپایان از ریاضت، خلوت و عبادت و دل دادن به خدا و کسب فیض از عالم غیب سرچشمه میگیرد.
مقام معظم رهبری به گسترش دامنه تأثیرگذاری نظرات ملاصدرا در دورههای پس از رحلت وی اشاره کردند و فرمودند:
هر چه زمان گذشته است گستره نظرات صدرالمتالهین وسیعتر شده و جدیتر گرفته شده است به طوری که کمتر از صد سال از وفات ملاصدرا در اصفهان یک حوزه عظیم عقلی به وجود آمد که معاریف فلسفه در آن به تلمذ فلسفه ملاصدرا پرداختند و مکتب وی به این ترتیب احیاء شد.
حضرت آیتالله خامنهای به گسترش فلسفه ملاصدرا در حوزههای علمیه اشاره کردند و در پایان سخنانشان با اشاره به ویژگیهای علمی اعضای شورای عالی کنگره بزرگداشت صدرالمتالهین فرمودند:
امید است در سایه این تلاشها افکار ملاصدرا محافل علمی دنیا را فرابگیرد و این متاع معنوی و با ارزش به عنوان عالیترین متاع به کشورهای دیگر صادر شود و برای این منظور لازم است. علما و بزرگان حوزههای علمیه و دستگاههای مختلف بویژه صدا و سیما و وزارت ارشاد نیز همکاری کنند تا این کار با ارزش و بسیار مهم به نتیجه برسد.
http://dinofalsafe.blogfa.com/cat-84.aspx وب دین وفلسفه
اقسام عقل در نظر فلاسفه
فیلسوفان مسلمان اغلب نظریه معرفت شناسی ارسطو را پذیرفتند. ارسطو برخلاف افلاطون میان فلسفه نظری و فلسفه عملی تفاوت گذاشت. او فلسفه عملی را به سه دسته اخلاق، تدبیر منزل، و سیاست مدن تقسیم می کرد. به نظر ارسطو اقامه برهان و هر گونه شناخت علمی، به نوبه خود مبتنی بر مبادی نخستین است. او از این سخن خود نتیجه می گیرد که نخستین مبادی اشیا موضوع حکمت نظری قرار می گیرند و نه موضوع حکمت عملی هریک از دو نوع حکمت عملی و نظری خود دستاورد دو نوع عقل است: عقل عملی و عقل نظری. در جهان اسلام، ابن سینا نیز به پذیرش طبقه بندی ارسطویی معرفت، تمام تفکرات بشری را به دو بخش حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم می کند.
او در توضیح حکمت نظری بیان می کند که این نوع از دانش، پژوهشگر را به کامل کردن توان اندیشه اش که در نفس نهفته است برمی انگیزد ابن سینا رسیدن به این هدف را از رهگذر دست یابی به علوم تصوری و تصدیقی به اشیا و اموری که در رده اعمال و احوال اختیاری انسان نیستند، ممکن می داند اما حکمت عملی به عقیده ابن سینا در نخستین مرحله سیر خود مانند حکمت نظری پژوهشگر خود را به سوی کمال یابی توان نظری رهمنون می گردد- از طریق دانش های تصوری و تصدیقی نسبت به اموری که در قلمروی اختیار آدمی هستند- اما هدف دیگر حکمت عملی دست یابی به فضایل عملی است. بر خلاف وجود دو نوع معرفت نظری و عملی در آدمی، او دارای یک نیروی اندیشنده بیش نیست. بهترین دلیل این مدعا آن است که پسوند عملی در برابر نظری که به عقل نسبت داده می شود، تنها به گروه بندی معقولات و تنوع آن ها دلالت می کند و نه به دوگانگی معنی و واقعیت عقل بشر.
صدرالمتألهین شیرازی مراتب ادراک انسان را به سه مرتبه اصلی باز می گرداند: حس، خیال و عقل. در مرتبه تعقل ذهن، صورت ادراکی را از همه خصوصیاتش و نیز از حالت جزئی و شخصی بودنش مجرد می کند. صورت ادراکی در اینجا نه تنها بر مدرک محسوس قابل انطباق است، بلکه بر اشیای دیگری نیز که با آن مدرک محسوس در این صورت کلی مشترکند قابل انطباق است. این مرتبه، مرتبه تجرد کامل صورت ادراکی است.
در فلسفه ملاصدرا، مدرکات عالم عقل نیز بر سه گونه اصلی است:
1. معقول اول که عبارت است از مقولات یا مفاهیم کلی برگرفته از محسوسات و منطبق بر آنها؛ نظیر انسان، حیوان، سفیدی و سیاهی. این دسته از معقولات که «معقولات اولی» نامیده می شوند، دارای مصداق خارجی اند و در حقیقت نخستین مرتبه ادراک عقلی به شمار می روند.
2. معقول ثانی منطقی، که عبارت است از مفاهیم منطقی؛ نظیر کلیت و جزئیت، یا نوع و فصل و جنس. این دسته از مفاهیم را که در منطق به کار برده می شوند و به همین دلیل از آنها به «معقولات منطقی» تعبیر می شود، به این سبب معقولات ثانیه می گویند که ذهن پس از ادراک معقولات اولی به آنها دست می یابد. ذهن پس از دست یابی به مفاهیم و معقولاتی نظیر انسان، حیوان، درخت، سفیدی، سیاهی، و مقایسه آنها با مفاهیمی نظیر این درخت و این انسان و این حیوان، مفاهیم جدیدی را در خود می آفریند؛ همچون کلیت، جزئیت، جنس، فصل، نوع، مثلین و ضدین. چنین مفاهیمی مصادیق خارجی ورای ذهن آدمی ندارند و همچون انسان و حیوان از معقولات اولیه قابل انطباق بر مصادیق خارجی معینی نیستند.
3. معقول ثانی فلسفی که عبارت است از مفاهیم عام فلسفی؛ نظیر وجود، عدم، وحدت، کثرت، علت و معلول، امکان و ضرورت. این دسته از معقولات ثانیه، همچون معقولات ثانیه منطقی مصداق معینی در خارج ندارند، ولی این تفاوت را با آنها دارند که وصف اشیاء خارجی قرار می گیرند؛ مثلا انسان خارجی، وصف امکان می پذیرد، ولی وصف کلیت نمی پذیرد. این مفاهیم از این نظر معقول ثانی به شمار می آیند که از نظر شمول و احاطه مفهومی، شامل ترین و عام ترین مفاهیم ذهنی می باشند. معقولات اولیه همگی بر دسته ای خاص از موجودات قابل انطباق اند، ولی معقولات ثانی فلسفی، مفاهیم فراگیری هستند که دایره انطباق و شمول آنها همه اشیا را در برمی گیرد، و به همین لحاظ از این مفاهیم به «معقولات ثانیه» تعبیر می شود.
به هر حال حکمای اسلامی اصطلاحی دارند که عقل را منقسم می کنند به دو قسم: عقل نظری و عقل عملی. البته مقصود این نیست که در هر کسی دو قوه عاقله هست، بلکه مقصود اینست که قوه عاقله انسان دو نوع محصول فکر و اندیشه دارد که از اساس با هم اختلاف دارند: افکار و اندیشه های نظری، و افکار و اندیشه های عملی.
عقل نظری همان است که مبنای علوم طبیعی و ریاضی و فلسفه الهی است. این علوم همه در این جهت شرکت دارند که کار عقل در آن علوم قضاوت درباره واقعیتها است که فلان شیء اینطور است و یا آنطور؟ فلان اثر و فلان خاصیت را دارد یا ندارد؟ آیا فلان معنا حقیقت دارد یا ندارد؟ و اما عقل عملی آنست که مبنای علوم زندگی است، مبنای اصول اخلاقی است، و به قول قدما مبنای علم اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن است.
در عقل عملی مورد قضاوت، واقعیتی از واقعیتها نیست که آیا اینچنین است یا آنچنان؟ مورد قضاوت، وظیفه و تکلیف است: آیا "باید" این کار را بکنم یا آن کار را؟ اینطور عمل کنم یا آنطور؟ عقل عملی همان است که مفهوم خوبی و بدی و حسن و قبح و باید و نباید و امر و نهی و امثال اینها را خلق می کند. راهی که انسان در زندگی انتخاب می کند مربوط به طرز کار کردن و طرز قضاوت عقلی عملی او است و مستقیما ربطی به طرز کار و طرز قضاوت عقل نظری وی ندارد.
در علم النفس عالیترین مراتب درک را که درک کلیات است عقل میگویند. اما در علم اخلاق واژه عقل به معنای عقل عملی است که در یک اصطلاح خاص به آن، علم معامله نیز اطلاق میشود. به عقل نظری نیز علم مکاشفه گفته میشود.[2]
در فلسفه اولی یا فلسفهای که درباره مابعدالطبیعه بحث میکند عقل یکی از تقسیمات اولیه وجود است. در اینجا عقل به مجردات تام گفته میشود، موجوداتی که هیچ مادهای ندارند و هیچ تعلقی به امور مادی ندارند. در اصطلاح به آنها مفارقات یا موجودات نورانی نیز میگویند.[3] اطلاق عقل بر چنین موجودی ربطی به عقل به معنای قوه درک کننده مفاهیم کلی ندارد. و اینجا عقل به معنایی کاملاً متفاوت از معنای عقل در معرفت شناسی فلسفی است.[4]
تعاریف و کارکردهای عقل نظری و عملی
طیف تعاریفی که برای عقل نظری و عملی ارایه شده است را میتوان در یک تقسیم اولیه دو قسم دانست:
1.یک قوه با دو کارکرد
گروهی که معتقدند عقل عملی و نظری در حقیقت یک قوهاند. یعنی یک نیرو داریم که گاهی کارکرد خاصی دارد که به آن قوه به اعتبار این کارکرد خاص، عقل نظری میگوییم و گاهی دیگر کارکرد دیگری دارد که به اعتبار آن کارکرد بدان عقل عملی اطلاق میشود. مانند هنرپیشهای که دو نقش ایفا میکند. این دیدگاه خود اقسامی دارد که در ادامه بیان میشود. بنابراین در اصطلاح میگویند اینجا تفاوت عقل نظری و عملی در مدرکات آنهاست که در حقیقت عقل اینجا به معنای قوه درک کننده است.[5]
اما این گروه نیز خود دو دستهاند:
دسته اول کسانی هستند که معتقدند اگر مسأله ادراک شده مربوط به امور عملی باشد به این معنا که از اموری باشد که دانستن آن برای عمل کردن است. مانند حسن عدل و قبح ظلم، توکل، تسلیم و رضا و این امور که انسان به آنها علم مییابد که عمل کند. دراین صورت بدان عقل عملی گویند یعنی قوهای که کار آن درک اموری است که شایسته عمل کردناند. اما اگر مسأله ادراک شده از امور عملی نباشد مانند علم به خدا، صفات ذاتی او در این صورت عقل را عقل نظری گویند. بزرگانی مانند فارابی[6]، حاج ملا هادی سبزواری، [7] محقق اصفهانی[8] و مرحوم مظفر این دیدگاه را در معنای عقل عملی و نظری اتخاذ کردهاند.
دیدگاه دیگر با این که میپذیرد عقل عملی و نظری اختلاف ماهوی ندارند و در واقع یک قوه بیشتر نداریم. اما اختلاف آن دو را در این میداند که قوه ای که عقل نظری و مدرک است در برخی شرایط خاص عقل عملی نام میگیرد. به این بیان که به طور کلی هر ادراکی چه مربوط به کلیات باشد چه مربوط به جزئیات و یا چه مربوط به عمل باشد چه نباشد در حیطه عقل نظری است. ما تنها یک قوه داریم و آن عقل نظری است اما اگر حکم این عقل در خارج منتهی به عمل بشود این قوه نام عقل عملی به خود میگیرد. در غیر این صورت بر نظری بودن باقی خواهد ماند. به عنوان مثال، در عقل انسان یک ادراک کلی پدید میآید که احسان به فقیر خوب است. این یک ادراک نظری است. هنگامی که انسان به یک فقیر برخورد میکند عقل انسان آن کلی را بر یک مصداق جزیی تطبیق میکند به این ترتیب که اگر احسان به فقیر خوب است و واین شخص یک فقیر است پس این گزاره بدست میآید که باید به این شخص کمک کرد این تطبیق نیز از احکام عقل نظری است. تا اینجا هنوز از حوزه نظریات خارج نشدهایم. اما به محض این که اقدام به عمل میکنیم و پولی به فقیر میدهیم دیگر از حوزه نظری خارج شده و به حیطه عمل واردمیشویم. بنابراین، این جهش و حرکت برای عمل باعث میشود تمام آن مراحل استنتاجی نظری به عقل عملی تبدیل شوند.[9]
2.دو قوه با دو کارکرد
دیدگاه دوم دیدگاهی است که قایل به تکثر قوا در عقل عملی و نظری است. به این معنا که عقل عملی و نظری را دو قوه مجزا میداند که هر کدام کارکرد خاص خود را دارند. اینجا نیز دست کم دو دیدگاه در میان دانشمندان مسلمان به چشم میخورد:
دسته اول
بزرگانی مانند ابن سینا، بهمنیار، ابوالبرکات بغدادی، ملاصدرا و مولی عبدالرزاق لاهیجی بر این باورند عقل نظری، مطلقا کلیات را ادراک میکند چه کلیاتی که مربوط به اعمال و افعال اختیاری انسان است مانند حسن عدل و قبح ظلم و چه کلیات مربوط به نظر و واقعیات نفس الامری مانند خدا و صفات ذاتی الاهی. اما کار عقل عملی، اندیشه در امور جزیی است برای استفاده عملی از آن. مانند این که باید به این فقیر خاص کمک کرد نتیجه این دیدگاه این است که انسان دو قوه دارد: یکی قوهای که مخصوص ادراک کلیات است (عقل نظری) و دیگری قوهای مربوط به جزییات عملی است(عقل عملی).[10]
دسته دوم
برخی دیگر از بزرگان معتقدند وظیفه عقل نظری به طور کلی ادراک است. هر نوع ادراکی بوسیله قوهای به نام عقل نظری صورت میگیرد. چه مدرک آن کلی باشد چه جزئی چه مربوط به عمل باشد چه غیر مرتبط با عمل. کار عقل نظری درک است. اما عقل عملی قوه عامله است. و کار آن صرفا عمل است. به طور کلی اینها دو قوه کاملاً مستقل برای نفس هستند. مانند قوه غضبیه و شهویه و هیچ نوع اشتراکی با هم ندارند. بزرگانی چون قطب الدین رازی در المحاکمات[11]، مرحوم نراقی در جامع السعادات و ابن میثم بحرانی در شرح نهج البلاغه این دیدگاه را در تعریف عقل عملی و نظری داشتهاند. میتوان دیدگاه کانت در عقل عملی و نظری را نیز نظر دیگری در این قسم دانست کانت میگوید: عقل به دو طریق میتواند با متعلقات خود سرو کار داشته باشد یکی این که متعلق خود را تعین بخشد در حالی که متعلق مزبور در اصل از منشاء دیگری غیر از خود عقل ناشی شده است. دیگر این که متعلق خود را واقعیت بخشد. «اولی معرفت عقل نظری است دومی معرفت عقل عملی «عقل در نقش نظری خود عینی را که در شهود عرضه شدهاست تعین یا تقوم میدهد. یعنی بر امری که از منشاء دیگری غیر از خود آن حاصل میشود عمل میکند. ولی در نقش عملی خود منشاء به وجود آمدن متعلقات خویش است و مشتمل به اختیارات و ترجیحات اخلاقی است نه به اطلاق مقولات بر معروضات شهود حسی. میتوان گفت که سرو کار ان با ایجاد ترجیحات یا تصمیمات اخلاقی است بر حسب قانونی که ناشی از خود اوست.
به بیان دیگر عقل در نقش نظری تنها درک کننده است و منفعل. اما در عقل عملی عقل واضع و ایجاد کننده قوانین اخلاقی است. در این صورت حکم کننده است.[12]
[2]. حائری یزدی، مهدی، کاوشهای عقل نظری، تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، 1384، صص392-396
[3]. همان، ص397
[4] . مصباح یزدی، محمد تقی، اموزش فلسفه، تهران: سازمان چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1377، ج2 ص 164
[5]. مظفر، محمد رضا، المنطق، قم: انتشارات دارالعلم، بیتا، ص 295- 296
[6]. سبزواری، ملا هادی، شرح منظومه حکمت فلسفه، ص 31
[7]. همان
[8]. اصفهانی، محمدحسین، نهایه الدرایه فی شرح الکفایه، تحقیق ابوالحسن قائمی، قم: موسسه آل البیت، 1374، ج3، ص195
[9] حائری یزدی، مهدی، کاوشهای عقل عملی، تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، 1384، ص 227-228
[10] مصباح یزدی، محمد تقی. فلسفه اخلاق، تحقیق و نگارش احمد حسین شریفی، تهران: چاپ و نشر بین الملل. 1381، ص 96
[11] سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه حکمت، ص 310
[12]. کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه اسماعیل سعادت و منوچهر بزرگمهر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی و سروش، 1375، ج 6، ص 318-319
امضاء ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
http://www.azha.ir/showthread.php?tid=2950 وب دانشنامه هفت آسمان
عدم دقت یک استاد فلسفه برای مغرضان بهانه میتراشد
حجت الاسلام دکتر عابدی در همایش بررسی وضعیت فلسفه در ایران معاصر از عدم تسلط برخی اساتید فلسفه بر متنهای اصلی فلسفه و عرفان انتقاد کرد...
حجت الاسلام دکتر احمد عابدی استاد دانشگاه قم،در در همایش روز جهانی فلسفه که عصر سه شنبه 23 آبان ماه در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد طی سخنانی به بررسی «آسیب شناسی تدریس فلسفه اسلامی در مقاطع تحصیلات تکمیلی» پرداخت و گفت: کلمات فیلسوفان همراه با رمز است. فیلسوفانی که داستان های فلسفی همچون آواز پر جبرئیل، سلامان و ابسال و... را مطرح می کنند همه تحت این داستانها مطالب فلسفی را می گویند اما چقدر از این کتابهای فلسفی رمزگشایی می شود. با وجود گرایش زیاد به فلسفه در ایران اما ما با بی دقتی در خواندن متون فلسفی و فهم فلسفه مواجه هستیم.
با وجود گرایش زیاد به فلسفه در ایران اما ما با بی دقتی در خواندن متون فلسفی و فهم فلسفه مواجه هستیم
وی افزود: الان استاد در مقطع دکتری فلسفه تدریس می کند اما عبارتهای کتاب شرح تجرید را اشتباه میخواند. این استاد کسی است که مطالب فلسفی را نمیتواند بخواند و نمیتواند درست درس بدهد آنگاه کتاب هم مینویسد و جالب این که برخی مواقع این کتابها، کتاب سال هم میشود. کسی که استاد فلسفه است باید با طبیعیات، ریاضیات، نجوم، هیئت و ...آشنا باشد ولی الان می بینیم که استاد فلسفه فرق هیئت و نجوم را نمی داند اما مقاله می نویسد.
عدم دقت یک استاد فلسفه برای مغرضان بهانه میتراشد
حجت الاسلام عابدی در ادامه افزود: عدم دقت یک استاد فلسفه برای مغرضان بهانه میتراشد. الان مجلات خاصی چاپ می شود که تنها با رصد این بی توجهی ها مطالب خود را منتشر می کنند. این مسائل نشان می دهد که فلسفه در کشور خوانده می شود اما عمیق به فلسفه توجه نمی شود. اگر کسی بخواهد خوب فلسفه را بخواند اولین قدم متن خوانی است تا متن را نفهمیم نمی توانیم آن را نقد و تحلیل کرد.
وی با بیان اینکه برخی از اساتید با بی توجهی فلسفه را بدنام می کنند تاکید کرد: الان ما استاد فلسفه زیاد داریم و تلاش هم وجود دارد اما برخی اساتید با کارهای خود فلسفه را بدنام می کنند. استادی وجود دارد که کتاب فلسفی نوشته اما اسم روی جلد کتابش سه اشتباه دارد. فلسفه دانستن منوط به این است که اولا فرد به علوم مختلف آشنا باشد و متن خوانی در فلسفه بسیار داشته باشد و بعد به تحلیل و نقد فلسفه بپردازد.
http://www.irip.ir/Home/Single/1712 مؤسسه پژوهشی حکمت وفلسفه ایران
ضرورت آموختن فلسفه
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=41084 پژهشکده باقرالعلوم ع
آهی کشم زدل که کاش توبودی کنارمن+استادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیج
هرمَسئولی که بمردم خدمت نکندبایدتوی دَهَنش مُوش مُرده گذاشت
برو شیخا به فکر خویشتن باش !!+وبلاگ حکیم عسکری گیلانی
آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی+تبلیغ
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی