خانه قدیمی در لشت نشاء استان گیلان-رشت




 

 

{شرح حال حکیم آیت الله زین العابدین عسکری گیلانی به قلم خودشان}


 به نام خدا


 حکیم عسکری

در سال 1308 هجری شمسی در قریه‌ای از قراء بخش لشت نشاء به نام نوحدان، که در شمال رشت واقع است، چشم به دنیا گشودم.

در سن هشت سالگی پدرم به دار آخرت واصل گردید. با اینکه پدرم از روحانیون سرشناس آن منطقه بود، بعد از فوتش بلا و گرفتاری‌های شدید طاقت فرسا و غیر قابل تحملی متوجه بنده شد و روزگار تلخ و سیاهی داشتم، که مجال شرح آن مرارتها نیست و مثنوی هفتاد من کاغذ شود

 

تا سن 16 سالگی در همان روستا کنار مادرم به عسرت و سختی زندگی می‌کردم و مادرم متکفل زندگی‌ام بود. روزگار طوری می‌گذشت که انگار هر آن برایم از بلا و گرفتاری‌ها لباس دوخته‌اند، ایکاش در بوته عدم بودم و به اقلیم وجود نمی‌آمدم، چه کنم که اختیار در دستم نبود. به قول شاعر

 

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم        آنکه آورد مرا باز برد در وطنم


در این دوران هشت سال بعد از فوت پدرم، اهالی آن روستا استادانی را، اعم از افرادی که سواد قدیمی داشتند و یا طالقانی‌های باسواد، برای تدریس بچه‌ها می‌آوردند. در آن زمان تمام روستاهای ما از مدرسه‌های دولتی، اعم از دبستان یا دبیرستان محروم بودند و درس خواندن در شهر برای بچه‌های روستاییان مقدور نبود. در آن روستا سواد فارسی و حساب و هندسه را فرا گرفتم و کامل شدم و به وسیله بعضی از استادان طالقانی، قرآن و بعضی از آیات را با ترجمه و معنا یاد گرفتم و نصاب الصبیان را نزد آنها خواندم

در 25 آذر سال 1325 هجری شمسی مورد عنایت و لطف خاص ذات اقدس احدیت قرار گرفتم و مستعد شأن و افاضه جدیدش شدم. قوله تعالی: «کل یوم هو فی شأن ـ و ان الافاضه بقدر الظرفیه و الاستعداد

برای تحصیل علوم دینی و معارف الهی به سوی رشت حرکت کردم و در مدرسه مهدویه وصل به مسجد معروف کاسه فروشان، سکنی گزیدم.

کتاب جامع المقدمات و سیوطی را در آنجا خواندم و تا آخر سال 1326 در آن مدرسه بودم. به علت فروپاشی انتظام مدرسه در اثر بیماری رئیس مدرسه، حجت الاسلام و المسلمین حاج سید مهدی رودباری، به ناچار عده کثیری از طلاب آن مدرسه به جاهای مختلف از قبیل قم، تهران/ف قزوین و مشهد پناه بردند

مصادف با آن زمان عارف ربانی جناب آقای شیخ حسین وحید آستانه‌ای که سالها در عرفان عملی ریاضت و زحمت کشیده و به مقاماتی از مراحل عرفانی رسیده بود، در آستانه اشرفیه مدرسه علمیه‌ای به نام مدرسه جلالیه بنا نموده بود.

بنده به اتفاق بعضی از طلاب بعد از سیزده فروردین 1327، عازم آستانه اشرفیه شدیم. در حدود یک سال و اندی برای تدریس استادی نبود، بنده آنچه در رشت خوانده بودم برای طلاب تازه وارد درس می‌گفتم. بعدا شخصی به نام آقای سید ابوالقاسم عدنانی که از اهل بلخ و تحصیل کرده نجف اشرف بود، به جهت خویشاوندی که با یکی از اهالی آستانه داشت به این شهر سفر کرد و پس از معرفی به آقای وحید، به عنوان استاد آن مدرسه مشغول به تدریس شد. مشارٌالیه در منطق و ادبیت عرب و فقه و اصول مرد فاضلی بود. بنده تا حدود شهریور سال 1333 در آن مدرسه بودم و تمام تحصیلاتم از محضر آن استاد بود، و از آقای وحید، در زمینه‌های اخلاقی و عرفانی بهره می‌جستم.

سرانجام در شهریور سال 1333 عازم قم شدم و در روزهای تحصیلی آن سال مشغول خواندن درس مکاسب شیخ انصاری(ره) در فقه، رسائل آن در اصول، و حکمت منظومه حاجی سبزواری(ره) و منطق منظومه شدم، و بعضی از قسمتهای کتب مذکور را نزد استادان خصوصی فرا گرفتم.

پس از گذراندم کتابهای فوق، در سال1335 وارد درس کفایه الاصول و اسفار شدم و از سنه 1335 تا سنه 1347 در حدود 12 سال، افتخار شاگردی حضرت علامه طباطبایی (ره) را داشتم، تمام کتاب‌های اسفار ملاصدرا و شفای ابوعلی سینا را نزد معظم له خواندم، اشارات بوعلی و حکمت منظومه را نزد دیگری فرا گرفتم. کتب عرفان نظری، از قبیل فصوص محی الدین عربی و تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی و مصباح الانس حمزه فناری را نزد شخصی به نام محیطی به صورت خصوصی خواندم، و در این دوران تحصیلی همیشه اشتغال به تدریس داشتم و هیچ وقت از درس گفتن فارغ نبودم.

در حدود دو سال به درس خارج فقه آیت الله بروجردی(ره) و آقای شیخ عباسعلی شاهرودی (ره) و آقای میرزا هاشم آملی (ره) و در حدود هشت سال به درس خارج فقه و اصول آیت الله، مجتهد جامع الشرایط و جامع المعقول و المنقول، عارف ربانی حضرت امام خمینی(ره) می‌رفتم و افتخار شاگردی او را داشتم و بعد از تبعید معظم له به ترکیه، در حدود پانزده سال به درس خارج فقه حضرت آیت الله گلپایگانی (ره) شرکت داشتم، و در طول تحصیل توجه داشتم که کتاب‌هایی راجع به معارف الهیه و اخلاق و عرفان با توفیق حضرت ذات اقدس احدیت برای بیداری افکار طالبان حق و روشن ضمیران تالیف نمایم. با توفیق الهی کتاب‌هایی را در این باره نوشتم و اول آنها را درباره انسان و خصوصیات و امتیازات او نسبت به سایر موجودات ممکنه به نام انسان مجموعه‌ای از جهان نوشتم تا که پویندگان طریق معرفت ارتباط انسان را با جهان بدانند و پی به عظمت انسان برده باشند که انسان ملفوف از منشور جهان بیکران هستی است.[1]

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

زین العابدین عسکری گیلانی

 

 {نقل از سایت رنگ ایمان-مؤسسه مطالعاتی مبارزات اسلامی گیلان}

 http://www.rangeiman.ir/index.php

 






تاریخ : سه شنبه 93/4/3 | 10:10 صبح | نویسنده : سید اصغر سعادت میرقدیم | نظرات ()



زندگی نامه مرحوم آیت الله عسکری گیلانی

 



حضرت آیت الله شیخ زین العابدین عسکری گیلانی فرزند شیخ جعفر در سال 1308 ش در روستای نوحدان از توابع لشت نشاء گیلان متولد شد. پس از تحصیلات مقدماتی در زادگاهش به مدرسه مهدویه رشت رفت و در سال 1327 ش به مدرسه ی جلالیه آستانه اشرفیه عزیمت کرد و از محضر اساتیدی چون شیخ حسین وحید آستانه ای وسید ابوالقاسم عدنانی بلخی فیض برد. استاد عسکری گیلانی در سال 1333 ش به حوزه ی علمیه ی قم آمد و در درس خارج آیت الله بروجردی به مدت دو سال،حضرت علامه طباطبایی به مدت دوازده سال و درس خارج حضرت امام خمینی (ره) به مدت هشت سال و حضرت آیت الله گلپایگانی به مدت پانزده سال شرکت کرد. استاد عسکری در همان سال های ورود به قم به تدریس پرداخت و قریب به چهل سال فلسفه و عرفان را تدریس کرد و شاگردان زیادی را به جامعه علم و فرهنگ تقدیم نمود. از جمله آثار ایشان علاوه بر چند کتاب مخطوط در حوزه ی فلسفه و عرفان کتاب انسان مجموعه ای از جهان ( رشت ،دهسرا، 1381 ش، وزیری ، 250 ص ) است.استاد عسکری گیلانی در روز پانزدهم ربیع الاول ( میلاد حضرت رسول اکرم - ص) برابر چهارم اردیبهشت به سبب سکته قلبی از دنیا رفت. جنازه ی مطهر ایشان پس از تشییع باشکوه در قم و لاهیجان در روستای سیاهگوراب لاهیجان به خاک سپرده شد

.
منبع: آینه ی پژوهش 92 /س

 

 

https://rasekhoon.net/article/show-35909.aspx

 






تاریخ : سه شنبه 93/4/3 | 10:9 صبح | نویسنده : سید اصغر سعادت میرقدیم | نظرات ()

 

به نام خدا

 



حکیم عسکری


یادی از حکیم گیلانی

قال رسول الله صلی الله علیه وآله:من ورّخ مؤمنا فکانما احیاه

سفینة البحار ج2 ص641

کسی که زندگی مؤمنی را شرح دهد وبنویسد یا بیان کند گویا اورا زنده کرده است.

 

عالم وزاهد وصوفی همه طفلان رهند

              مرداگرهست بجز عالم ربانی نیست

                                                          حافظ

درحکمت 139 از نهج البلاغه فیض الاسلام آمده است که  کمیل بن زیاد نخعی می گوید حضرت امیر المؤمنین علیه السلام دست مرا گرفته وبه صحراءبرد. چون به بیرون شهررسید ، آهی کشید همانند آه کشیدن اندوه رسیده. پس از آن در بار? دانش ودانشمندان چنین فرمود:

یاکمیلُ بنُ زیاد ان هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها.... الناس ثلاثة فعالم ربانیّ ومتعلم علی سبیل نجاة وهمج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح  لم یستضیئوا بنورالعلم ولم یلجئووا الی رکن وثیق....یاکمیلُ بنُ زیاد هلک خزان الاموال وهم احیاء والعلماء باقون ما بقی الدهر اعیانهم مفقودة وامثالهم فی القلوب موجودة.

ای کمیل این دل ها ظرف های علوم وحقایق واسرار است وبهترین آن دل ها ، نگهدارنده ترین آنها است.....مردم سه دسته اند: عالم ربانی  وطالب علمی که از جهل ونادانی و... به راه نجات ورهایی یافتن است ومگسان وپشه ها ی( وحشرات) کوچک وناتوان که به هر سو روند واز روی جهل ونادانی به انواع زشتی ها آلوده اند. اینها از هر آوازکننده ای پیروی می نمایند باهربادی  میل وحرکت می کنند ودرست را از نادرست تمییز نمی دهند.نه از روشنایی دانش نور گرفتند  ونه  به پناهگاه استواری پناه بردند.... ای کمیل  گردآورندگان اموال ودارایی در واقع تباه وهلاک شده اند درحالی که به حسب ظاهر زنده اند ودانشمندان در حقیقت پایدار وماندگارند تامادامی که روزگار باقی است اگرچه به ظاهر دارای مکنت ومال نباشند. وجودشان با رحلت وکوچ از این دنیای فانی به ظاهر گم شده ولی آثار وفضائل وذکر جمیل ویاد وخاطر? نیکشان همیشه در دلها برقرار است.

جاهل بروز فتنه ره خانه گم کند

     عالم چراغ جامعه وچشم عالم است

 

یاد وخاطر? نیک نیک اندیشان واندیشمندان وبزرگان علمی ودینی از فقهاء عظام وحکمای عالیمقام را که به ظاهر در میان مانیستند برای همیش? ایام گرامی می داریم. یادآوری نام وآثار وآفکارشان ونیز یاد و مرور زندگی پربارعلمیشان پشتوانه ای سودمند وره توشه ای مفید وارزشمند برای هم? ما می باشد. ذکر ویاد آنها سبب ترویج فکر وفرهنگ دینی ومعارف الهی وارزش های اسلامی وانسانی  وباعث خشنودی خدا ورسول وائمه علیهم السلام ونیز سبب خرسندی وخوشحالی آنان می شود.به راستی  که علماء راستین ما در هم? اعصار وامصار وبلاد، چراغ ها ی هدایت برای جامع?  بشریت بودند وهستند وخواهند بود. این چراغ ها ومشعل های فروزان، در میدان ها وعرصه های مختلف روشنی بخشیدند وبه مشیت الهی برای همیشه نیز چه در حیات دنیوی وچه در حیات برزخی شان ، نور افشانی خ.اهند کرد.رسولخدا ص فرمودند:ان مثل العلماء فی الارض کمثل النجوم فی السماء(بحارالانوار ج2 ص25). همانگونه که ستارگان آسمان در شب های تار ،موجب هدایت گمگشتگان در صحرا وبیابان ودریاها می شود ، علماء وفقهاء وحکماء  نیک اندیش اسلامی وشیعی نیزروشنگران راه زندگی بشریتند.

مرحوم حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی یکی از شخصیت های بزرگی بود که عمرمبارک وشریف خویش را در علم  وحکمت وفلسفه وعرفان وکلام وقرآن وعلوم آل محمد علیهم السلام  وتدریس مستمر  بیش از 30 سال  با صبر ومناعت طبع وعزت نفس وزهد وپارسایی عالمانه ، سپری نمود. او با بهره مندی از اندوخته های پربار وسرشار از محضر بزرگانی چون علامه طباطبایی( به مدت 12 سال)  و حضرت امام خمینی ره  (به مدت 8 سال) وآیت الله گلپایگانی (15 سال) وآیت الله بروجردی (2سال) ،  سال های طولانی برکرسی تدریس نشست ومتواضعانه وصبورانه با هم? مرارت ها وسختی ها  با روی گشاده در میدان های مختلف علمی( کلامی ، فلسفی ،عرفانی)به تربیت شاگردان پرداخت وسرزمین تشن? طالبان وجویندگان دانش و معرفت وحکمت را سیراب نمود وبه جان های شیفتگان معارف بلند الهی ، حیات معنوی بخشید ودر دوران عمر 76 سال? خود آثار وبرکات وثمرات ارزشمندی از خود بجای گذاشت. از جمله آثار وبرکات این استاد گرانمایه ،شاگردان زبده و ورزیده ای هستند که هرکدام آنها در عرصه های فرهنگی وعلمی و... مشغول خدمت ونور افشانی می باشند.

بخشی از فعالیت های علمی مرحوم حکیم عسکری به قرار زیر است:

1-تدریس کل مجموعه اسفار 9 جلدی که بعضی از مجلدات آن را چندین بار تدریس فرمودند.

2-تدریس فصوص ابن عربی در حدود 4 دور

3- چندین دوره تدریس الهیات شفای بوعلی سینا

4- چندین دور تدریس منظومه حکیم ملا هادی سبزواری

5-چندین دور تدریس تجرید العقائد

6-تدریس بعض کتب دیگر

7-آثار قلمی که یکی ازآنها  به نام (انسان مجموعه ای از جهان)در زمان حیاتشان چاب شد وبقیه  آثارشان  دستخط است که امیدواریم توسط برخی از شاگردان توانمندش با مساعدت وهمکاری فرزندان عزیزش به زیور طبع آراسته گردد.

مرحوم حکیم عسکری در صبح روز یکشنبه چهارم اردیبهشت 1384 برابر با پانزدهم ربیع الاول 1426 هق  در ایام خجسته میلاد پیامبر اسلام ص  در حین اشتغال به تدریس در فیضیه دچار عارضه قلبی شد ودر عصرآن روز در سن 76 سالگی در شهر قم  به دیار باقی شتافت.

پیکرمطهراین عالم ربانی و بزرگوار  واستاد بلند اندیش  پس از تشییع وطواف در حرم کریمه اهل بیت  علیهم السلام واقامه نمازمیت توسط حضرت آیت الله محفوظی ، بر اساس وصیتش  جهت تشییع وتدفین به  گیلان ولاهیجان منتقل شد و وپس از تشییع باشکوه در لاهیجان ، در قری? سیاهگوراب از توابع لاهیجان  ( محل ابوالزوجه وپدر عیالش) روبروی  امامزاده آسید محمد یمنی به خاک سپرده شد.

روحش شاد ویادش گرامی ونامش پاینده وافکارش تابنده وراهش پررهرو  باد .


تاریخ نگارش  12/  2 /  1384توسط سیداصغرسعادت میرقدیم






تاریخ : سه شنبه 93/4/3 | 10:7 صبح | نویسنده : سید اصغر سعادت میرقدیم | نظرات ()

 

 ویکی‌پدیا، دانشنامه  آزاد

لشت نشاء دیار عالمان

لشت نشاء در طی دو قرن اخیر، علاوه بر مواهب طبیعی، از مواهب معنوی و علمی فراوانی هم برخوردار بوده است. دانشمندان و عالمان و انسان های آزاده و فرهنگ دوستی از این ناحیه برخاسته اند که نام اغلب آنان به علت معروفیت شهر رشت و یا از عدم اطلاع تاریخ نویسان از زادگاه اصلی آنان، در مرکز علمی به رشتی و گیلانی شهرت یافته اند.


-آیت الله شیخ حسین لیچائی؛ عالمی جلیل القدر و متّقی و از شاگردان برجسته آخوند خراسانی سید محمدکاظم یزدی بود. وی در اواخر عمر، از زادگاهش لشت نشاء، به رشت رفت و در آنجا رحل اقامت افکند و در مسجد شیخ جواد، واقع در میدان بزرگ رشت، به اقامه نماز جماعت و تدریس پرداخت. از تألیفات به جای مانده از آن مرحوم، می توان الفیه لیچائی، منظوم کفایةالاصول و مواقع النجوم نام برد.ایشان بنیان گذار حوزه علمیه ای در لشت نشاء بودند که با رحلت ایشان تعطیل شد.وی در هفتاد سالگی، در سال 1333 ش. دیده از جهان بست.و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.


-آیةالله حاج سید مهدی لشت نشائی ،وی ساکن رشت بوده و در این شهر به تدریس علوم اسلامی اشتغال داشته است. جمعی از بزرگان و فرزانگان، از جمله آیةالله حاج شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی (1313 - 1413 ق) صاحب کتاب الفراغ و التجاوز و آیةالله حاج شیخ محمد سعیدی لاهیجانی (1317 - 1403 ق) صاحب تألیفات ارزنده و فراوان همانند «تاریخ رجال دو هزار ساله گیلان»، از محضر علمی این فرزانه جلیل القدر بهره برده اند.[2]


-عالم جلیل القدر سیدحسین لشت نشائی ،وی پس از کسب معارف و طی مدارج علمی، به سال 1290 ق، در سن نود سالگی در کاظمین رحلت کرد و در جوار قبر شیخ مفید(قدس سره) مدفون گردید.[3]


-آیةالله حاج سیدعباس لشت نشائی ، فرزند سیدحسین. وی عالم، فاضل، زاهد و از شاگردان شیخ مرتضی انصای بود و در هنگام تشرّف به مکه فوت کرد و در همان شهر مقدس مدفون گردید. وی دارای دو فرزند پسر بود که هردو از برجستگان عصر خود بودند. این دو عبارتند از: سیّد محمد لشت نشائی که مقام «شیخ الاسلامی» رشت را برعهده داشت؛ و سید صادق لشت نسائی که از شاگردان برجسته و نامدار آیةالله میرزا محمدباقر گلپایگانی بود.[4]


-فقیه نامدار آیةالله شیخ علی لشت نشائی ،وی از رجال فضل و علم و از شاگردان میرزای رشتی بود و خود نیز در مقام تدریس برآمد و شاگردان فراوانی را در حوزه علمیه نجف تربیت نمود. او مراتب معنوی فوق العاده ایی داشت، در نجف اشرف رحلت کرد و در جوار حرم حضرت علی(ع) مدفون گردید.[5]


-عالم فاضل سید احمد فاطمی لشت نشائی ، وی که از شاگردان مبرز آخوند خراسانی و شیخ شعبان گیلانی و علامه میرزا محمدعلی مدّرسی چهاردهی است، در سال 1329 ش. در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت.[6]


-آیةالله حاج شیخ ابوالقاسم حجتی لشت نشائی ،این عالم ربانی در حدود سال 1310 ق، در خانواده ای مشهور به فضیلت و تقوا در لشت نشاء دیده به جهان گشود. آیةالله حجّتی در اواخر عمر تمایل داشت، که در یکی از حوزه های بزرگ نجف یا قم باشد و چون استادان بزرگوارشان در نجف همگی درگذشته بودند و از طرفی، آوازه و شهرت علمی حوزه علمیه تازه تأسیس قم را شنیده بود، تمایل پیدا کرد که به این حوزه جوان برود. لذا در حدود سال 1330 ش. به قم رفت و در این شهر رحل اقامت افکند و در درس حضرت آیةالله العظمی بروجردی حضور یافت و از محضر علمی این استاد فرزانه استفاده کرد. خود نیز در تکیه آقا سیدحسن قم برای عده ای از فضلا تدریس می کرد و ماهیانه به همان افراد نیز شهریه ای می پرداخت. وی همچنین در سه وعده، در مسجد رضوی (واقع در چهارراه بازار، ابتدای خیابان باجک قم) اقامه جماعت می کرد و بعضی اوقات نیز به وعظ و خطابه و ارشاد مردم می پرداخت.آیةالله حجّتی پس از عمری تلاش در راه اسلام و تحمّل مشقّات و مصائب، سرانجام در صبح روز 25 محرم، مصادف با روز شهادت امام سجاد(ع)، سال 1387 ق. (1344 ش) بعد از ادای فریضه صبح و انجام تعقیبات، هنوز از سجاده برنخاسته بود که دچار سکته قلبی گردید و روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد. پیکر پاکش پس طواف حرم حضرت معصومه(س)در قبرستان شیخان به خک سپردند.(ایشان پدر بزرگ دکتر محمباقر نوبخت میباشند)

 

 


***- علامه زین العابدین عسکری لشت نشائی ، وی در سال 1308 هجری شمسی در قریه ای ازبخش قراء بخش لشت نشا به نام نوحدان که درشمال رشت واقع است چشم به دنیا گشود .در سن هشت سالگی پدرش به دار آخرت واصل گردید با اینکه پدر او از روحانیون سرشناس آن منطقه بود بعد از فوتش بلا و گرفتاری های شدید طلاقت فرسا و غیر قابل تحملی متوجه او بــود و روزگار تلخ و سیاهـــی داشت. تا سن 16 سالگی در همان روستا کنار مادرش به عسرت و سختی زندگی می کرد سپس برای تحصیل علوم دینی و معارف الهی به سوی رشت حرکت کرد و درمدرسه مهدویه وصل به مسجد معروف به کاسه فروشان، سکنی گزید، کتاب جامع المقدمات و سیوطی را در آنجا خواند و تا آخر سال 1326 در آن مدرسه بود ،در سال 1335 وارد درس کفایه الاصول و اسفار شد و از سنه 1335 تا سنه 1347 درحدود 12 سال، افتخار شاگردی حضرت علامه طباطبائی (ره) را داشته است ،در حدود دو سال به درس خارج فقه آیت الله بروجردی(ره) و آقای شیخ عباسعلی شاهرودی (ره) و آقای میرزا هاشم آملی(ره) و در حدود هشت سال به درس خارج فقه و اصول آیت الله مجتهد جامع الشرایط و جامع المعقول والمنقول، عارف ربانی حضرت امام خمینی(ره) می رفته و افتخار شاگردی او را داشت در حدود پانزده سال به درس خارج فقه حضرت آیت الله گلپایگانی(ره) شرکت داشت سرانجام آن مرد بزرگوار در روز یکشنبه مورخ 4/2/84 عارضه قلبی و در سن 76 سالگی دارفانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافت.


-آیت الله شیخ محمد پورجعفر لشت نشائی ، آیت‌الله حاج شیخ محمد پورجعفر در سال 1303 در روستای چلیکدان از توابع بخش لشت نشا شهرستان رشت دیده به جهان گشود، وی در سال 1320 به لشت نشا عزیمت و در درس آیت‌الله شیخ حسین قوچانی شرکت کرد پس از پنج ماه از این مدت وارد شهرستان رشت شد و در دروس آیات عظام شیخ مهدی لاکانی، شیخ صادق کاظمی، شیخ رفیع خورگانی، سید حسن بحرالعلوم، سید مهدی رودباری و آیت‌الله سید محمد ضیابری مقدمات را فراگرفت. آیت‌الله پورجعفر در سال 1329 وارد شهر قم شد و در دروس آیات عظام امام خمینی‌(ره)،‌ مشکینی، موسوی‌اردبیلی، مجاهدی تبریزی، سید محمد رضا گلپایگانی، سید مرتضی لنگرودی، سید شهاب‌الدین مر‌عشی نجفی، علامه طباطبایی و آیت‌الله مطهری تلمذکرد.آن مرحوم سال‌های زیادی در درس آیت‌الله بروجردی شرکت داشت و از آیت‌الله نجفی عراقی‌ اجازه اجتهاد داشت.آیت‌الله پورجعفر اجازاتی از آیات عظام سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، شاهرودی، سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، آیت‌الله شیرازی، آیت‌الله سید محمد رضا گلپایگانی، عراقی و بهجت در امور حسبیه داشتند.از جمله آثار این عالم ربانی کتاب راهنمای بهشت می‌باشد که هم‌اکنون در دست تنظیم می‌باشد. گفتنی است آیت‌الله پورجعفر 25 شعبان سال 1432ه.ق مصادف با 5 مرداد 1390 در سن 86 سالگی به علت کهولت سن دار فانی را وداع گفت.


-ثقةالاسلام سید عبدالله فاطمی (مدفون در قبرستان وادی السلام نجف اشرف)


-شهید حجت الاسلام حسن عسگری .در سال 1322 در یکی از روستاهای لشت نشاء به دنیا آمد.شب 6 شهریور 1360 چند نفر از تیم های ترور منافقین در منزل ایشان رگبار گلوله به سویش روانه کردند و دنیای فانی را بدرود گفتند

-حجت‌الاسلام پاک پور ؛ نماینده مقام معظم رهبری در کشور چین






تاریخ : سه شنبه 93/4/3 | 10:5 صبح | نویسنده : سید اصغر سعادت میرقدیم | نظرات ()

 



حکیم عسکری

 

 

به نام خدا

 

وِیژگی های شخصی وعلمی وفکری ومعنوی مرحوم حکیم عسکری  گیلانی

 

 

** باتقوی وباایمان وبااخلاص  واهل توکل بود.

**عالم ربانی بود.

**استادی حاذق وماهر در تدریس علوم فلسفی وکلامی وعرفانی بود.

**بیش از 30 سال تدریس کرد

**مسلط بر متون فلسفی وکلامی وعرفانی بود

**دوازده سال ازمحضردرس فلسفی وعرفانی حضرت علامه محمد حسین طباطبایی بهره برد

**هشت سال از محضرحضرت امام خمینی استفاده نمود

**پانزده سال ازمحضرحضرت آیت الله سیدمحمد رضا گلپایگانی بهره مند گشت

**اهل دعا ومناجات وذکر بود.

**اهل صفا وصداقت وصمیمیت بود.

**طالب وتشنه حقیقت بود

**اهل اندیشه وتفکر بود

**فروتن ومتواضع بود

**اهل صبر وبردباری وشکیبایی بود

**سختی ها ومرارت های دنیا وحوادث را لمس کرده بود

**درهشت سالگی پدرش را از دست داد

**باتجربه وکارآزموده بود

**دلبستگی به مقام ومنصب وشهرت و... نداشت

**مرحوم علامه طباطبایی به ایشان توجه داشت

**به تربیت طلاب وشاگردان اهتمام داشت

**ژرف اندیش بود

**به کیفیت درس توجه واهتمام داشت

**از کبر وغرور مبری بود

**دارای ذهن باز ومنبسط بود واز انجماد فکری ودگم اندیشی  متنفر بود

**اهل شب وتهجد بود

**همیشه قبل از اذان صبح بیدار بود

**ازنظر وضع معیشتی واقتصادی ،متوسط بود

**وابستگی مالی به هیچ جایی نداشت ومستقل بود

**زهد عالمانه داشت

**سنگین ومتین وباوقاربود

**دور اندیش بود

**مجلس درسش ساده وبی آلایش بود

**نکات واشعار زیادی از عرفاء وبزرگان  از حفظ بود وبه زیبایی می خواند وبیان می کرد

**نکته سنج ودقیق بود

**اهل قلم بود

**اهل نظم وبرنامه در زندگی  بود

** تحت تأثیر این وآن قرار نمی گرفت

**جوگیر وجوزده نمی شد

**استقلال فکری داشت

**مرید ومحب امام خمینی ره بود واکثر اوقات عشق وارادت خود را به امام ونظام جمهوری اسلامی نشان می داد واظهار می کرد

**به عرفان حضرت امام خمینی ره خیلی اهمییت می داد

**می فرمود حضرت امام خمینی از جمله عرفایی بود که یک امت را به سوی خدا حرکت داد

**درمسائل عرفانی بیشتر متاثر از حضرت امام خمینی  وحضرت علامه طباطبایی بود

**به تبلیغ اهمیت می داد

**باجوانان وفرهیختگان  وطلاب وفضلاءودانشمندان ودانشجویان واساتید دانشگاه ارتباط داشت

**بی تکلف وراحت بود

**حریم برای خودش ایجاد نمی کرد که کسی جرئت نکند به ایشان نزدیک شود

**تکبر علمی واخلاقی نداشت

**از گعده گیری ها بدش می آمد

**از اتلاف عمر ناراحت می شد

**ازعقب ماندگی حوزه های علمیه از جامعه وزمان نگران بود

**باتصوف بازی وصوفی گری مخالف بود

**باانحرافات عقیدتی واخلاقی برخورد عالمانه وقاطع برخورد می کرد

**باانحرافات فکری در گیلان برخورد می کرد

**در حال ساده زیستی تدریس می کرد

**به بهداشت اهمیت خاصی می داد واز ژولیدگی بدش می آمد

**می فرمود طلبه های گیلانی ومازندرانی خوش تیپ وخوش پوش هستند

**ازاینکه عده ای رعایت بهداشت کوچه وخیابان را نمی کردند ،ناراحت می شد

**معتقد بود که شریعت وطریقت وحقیقت یک چیز است وجدای از هم نیستند وخودش نیز هرسه را باهم داشت

**دررابطه با مسائل دینی اهل تسامح وتساهل نبود

**معتقد بود که در مسائل ومعارف دینی باید در حد بالا مطالعه داشته باشیم

**بامردم وجوانان با گشاده رویی روبرو می شد

**از صدای خوش وآهنگ زیبا در چهارچوب شرع خوشش می آمد

**ازشتابزدگی در امور پرهیز می کرد وبه اصطلاح  عجول نبود

**اهل نظم در زندگی ودر تد ریس بود

**باپای پیاده به تدریس می آمدند

**حالت درون گرایی داشتند

**اهل ادعای فضل وکرامات نبود واز این کارها بیزاری می جست

**ایشان بااینکه مسلط به همه کتب عرفانی وفلسفی وکلامی و...بود ولی خود رانشان نمی دادند وبعدا افراد به شخصیت علمیش پی می بردند

**از نظر شیوه تدریس متأثر از علامه طباطبایی بودند وبه متن کتب علمی بسیار اهمیت می دادند ومی فرمود مرحوم علامه ملامتنی بود وبه متن کتاب علمی اهمیت می داد

**دنبال گنبد وبارگاه برای خودش بعداز مرگ نبود

**به فکر اصلاح جامعه بود  روی این جهت به تبلیغ اهتمام می ورزید

**به امور فرهنگی ومعنوی اهمیت می داد

**گمنام زندگی کرد

**ازسن نوجوانی عشق وعلاقه به معقول داشت ومی فرمود اگرواعظی در محل ما منبر می رفت هرگاه از معقول می گفت من به وجد می آمدم

**می فرمود  شاخ وبال های اضافی علم را باید قیچی کرد ونباید طلبه را معطل کرد

**روش فعلی وقبلی حوزه را نمی پذیرفت ومعتقد بود که باید حوزه در همه زمینه ها متحول شود وتکامل پیداکند

**ازاینکه طلاب بی انگیزه درس می خوانند  انتقاد می کرد وناراحت می شد

**می فرمود طلبه باید خودش را به یک استاد ماهر بسپارد که سال ها در خدمت آن استاد باشد تا ساخته شود

**ایشان حتی روزهای تعطیلی هم گاهی برای بعضی از طلاب مجدّ درس می گذاشتند

**موحد واقعی بود

**اهل دروغ وحیله ومکرو نیرنگ و کلک نبود

** به (لامؤثر فی الوجود الاالله) باور  داشت

**به رزق مقدر اعتقاد وایمان داشت

**درس وتدریس را به جهت گرما وسرما وباران وباد و... تعطیل نمی کرد. در یک روز طوفانی وبارانی یکی از شاگردان از ایشان سؤال می کند اگر باران ادامه پیدا می کرد وخیابان آب می آمد بازهم به درس وکلاس تشریف می آوردید؟!! فرموده بود:اگر خیابان آب می گرفت قایق کرایه می کردم واز روی آب می آمدم ودرس را تعطیل نمی کردم

**به کیفیت غذا توجه داشت نه کمیت

**از گوشت در حد نیاز استفاده می کرد وبیشتر از میوه جات مصرف می نمود

**ناهار وشام وصبحانه بطور متعارف میل می فرمود

**به تحصیل فرزندان اهمیت می داد

**می فرمود روزگار ما روزگاری نیست که دختران بی سواد باشند. می فرمود الگوی ما در تحصیل علم ودانش حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها ) است

**از تک بعدی پرهیز می کرد واز آدم های تک بعدی بدش می آمد

**به منبر و  وعظ عالمانه اهمیت می داد واز منبرهای کشکولی وجنگلی خوشش نمی آمد

**می فرمود منبرها وخطابه ها باید نوآوری داشته باشد ودر شنونده تحول ایجاد کند

**معتقد بود که طلاب وارباب عمائم(معممین)باید هدفمند درس بخوانند وهرکس استعداد وذوق خود را بشناسد که چه کاره می خواهد بشود؟

**از حرکات سبک وجاهلانه بعضی از اهل علم ناراحت می شد

**می فرمود اهل علم اگر منکری را دیدند باید فورا تذکر دهند وملاحظه اشخاص را نکنند

**در کلاس درس  اجازه اشکال بی مورد به شاگردان نمی داد ومی فرمود اشکال بی مورد باعث اتلاف وقت وتضییع حق دیگر شاگردان است

**باوقار راه می رفت واز عجله وشتاب در راه رفتن پرهیز می کرد

 

**می فرمود طلبه باید عزت نفس داشته باشد

**می فرمود اهل علم باید حریت وکرامت خودشان را حفظ کنند

**می فرمود بدون فلسفه وعرفان بسیاری ویا حداقل بخشی از روایات قابل تفسیر نیست

**می فرمود حوزه باید درهمه عرصه های علمی از دنیا جلوتر باشد ویا لااقل عقب نباشد

**می فرمود محال است که من قبل از اذان صبح بیدار نباشم وبعد از اقامه فریضه صبح دیگر نمی خوابید تا بعداز صرف ناهار

م**ی فرمود سعی می کردم که وقتم را تلف نکنم

**به طبیعت وباغ وبوستان علاقه داشت ومی فرمود تابستان ها که به گیلان مسافرت می کردم یکی دو تا کتاب برمی داشتم ومی رفتم در باغ کنار نهر آبی مطالعه می کردم

**می فرمود باهرکس رفاقت نداشته باشید چون بعضی ها هم ضرر وهم ضِرارند

**از جمع کردن کتاب مخالف بود ومی فرمود طلبه نباید زیاد کتاب بخرد بلکه می بایست خود محقق باشد . جمع کتب انسان را از تحقیقات باز می دارد

**در خانه اش یک کتابخانه کوچک داشت که بیشتر کتاب های منبع را شامل می شد.

**خوش مجلس وخوش صحبت بود

**به مطالعه کتاب های علمی ومفید اهمیت می داد

**هرکتابی را که مطالعه می کرد بعد از فیش برداری وبرگزیدن نکات لازم ومفید، آن را یا به کتاب فروشی ها ویا به افراد رد می کرد

**به اشعار شعراء نامی توجه داشت مخصوصا اشعار حافظ شیرازی وجلال الدین مولوی

**به قرآن ونهج البلاغه وکلمات معصومین  علیهم السلام بسیار وبسیار اهمیت می داد

** می فرمود کلمات وسخنان بزرگان وعرفاء وفلاسفه را خشک به مردم تحویل ندهید چون برای مردم ثقیل وسنگین است  بلکه آنها را رنگ ولعاب بزنید وبه مردم بدهید

**می فرمود هرشب قبل از خواب سه مرتبه سوره توحید را هدیه به روح استادم  مرحوم علامه طباطبایی میکنم

 

**می فرمود آنهایی که به بزرگانشان توهین وبی حرمتی می کنند عاقبت خوبی ندارند

**می فرمود بعضی ها حماری زیستند وحماری رفتند

**می فرمود خیلی ها شهرت دارند ولی در معارف الهی کودک وعوام هستند

**حراف وپرحرف نبود وبه قدر نیاز صحبت می کرد

**دهن بین وزودباور نبود

**به ماست خیلی علاقه داشت

**سرسفره از غذا وخورشت و چیزهای  نزدیک خود بر می داشت ودر هنگام غذا از سخن گفتن ونگاه به دیگران پرهیز می کرد

**در منزل حتی المقدور کارهای مربوط  به خویش را خودش انجام می داد

**در حال تدریس در یکی از مدرس های فیضیه دچار عارضه قلبی شد که عصر همان روز به دیار باقی شتافت

به بنده(سید اصغر سعادت میرقدیم)می فرمود من به شما امیدوارم وشما آثارم را زنده می کنید

 

تهیه شده توسط سیداصغرسعادت میرقدیم در تاریخ 26/ 3/    1393

 

***مطالب فوق نکاتی است که بخشی از آن را بنده در ایشان یافتم ویا به اینجانب فرمودند وبخشی دیگر برگرفته از مصاحبه حجت الاسلام جناب آقای بهرام دلیرنقده ای و مصاحبه حجت الاسلام جناب آقای عبدالرحیم اباذری ونوشتاری ازحجت الاسلام جناب آقای جعفرمهدی پور لنگرودی ارباستانی ، می باشد.

سیداصغر سعادت

 






تاریخ : سه شنبه 93/4/3 | 10:3 صبح | نویسنده : سید اصغر سعادت میرقدیم | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.