***نسیم معرفت***
تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی»
با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا (2) مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا (3) وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4) مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا (5) فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا (6) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا (7) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا (8)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده(برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژى و کجی و انحرافی در آن قرار نداد. (1)در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگراست . تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند . و مؤمنانى را که کارهاى شایسته انجام می دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آنهاست. (2)(همان بهشت بَرین و بالا) که جاودانه در آن خواهند ماند. (3)و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندى (براى خود)انتخاب کرده است»، انذار کند. (4)نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان . سخن بزرگى از دهانشان خارج می شود . آنها فقط دروغ می گویند. (5)گویى می خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى اگر به این گفتار ایمان نیاورند . (6)ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها رابیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند. (7)(ولى) این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قِشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم. (8)
* اَلسُّورَةُ تَتَضَمَّنُ الدَّعوَةَ إِلَى الأِعتِقادِ الحَقِّ وَ العَمَلِ الصّالِحِ بِالأِنذارِ وَ التَّبشیرِ کَما یُلَوِّحُ إِلَیهِ مَا افتُتِحَت بِهِ مِنَ الآیَتَینِ وَ مَا اختُتِمَت بِهِ مِن قَولِه ِ تَعالى: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً». سوره کهف با انذار(تهدید) و تبشیر(بشارت) ، به اعتقاد و باور و عقیده حق و عمل صالح دعوت مى کند به گونه ای که محتوای دو آیه اول از این سوره به این مطلب مذکور (اعتقاد و باور و عقیده حق و عمل صالح) ،اشاره می کند و همچنین آخرین آیه از این سوره (آیه 110) که مى فرماید «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» به مطلبی که ذکر شده اشاره دارد .
* وَ فیها مَعَ ذلِکَ عِنایَةُُ بالِغَةُُ بِنَفیِ الوَلَدِ کَما یَدُلُّ عَلى ذلِکَ تَخصیصُ إِنذار ِ القائِلینَ بِالوَلَدِ بِالذِّکرِ ثانِیاََ بَعدَ ذِکرِ مُطلَقِ الأِنذارِ أَوَّلاََ أَعنی وُقُوعَ قَولِهِ: «وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا» بَعدَ قَولِهِ: «لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ». و در این سوره مسأله نفى فرزند داشتن خدا مورد عنایت و توجه زیادى واقع شده است به گونه ای که نخست همه مردم و بدکاران را به طور مطلق و به نحو عموم انذار می کند و بعد دوباره تهدید و انذار را به کسانى اختصاص مى دهد که براى خدا فرزند قائل شده اند، یعنى بعد از آنکه در آیه دوم به نحو عام مى فرماید: «لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ» مجدّدا در آیه سوم به نحو خاص مى فرماید: «وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا».و به عبارت دیگر خداوند با انذارِ عام و خاص در آیات دوم و سوم از سوره کهف ، نفی فرزند داشتن خدا را مورد توجه و عنایت قرار داده است .
* فَوَجهُ الکَلامِ فیها إِلَى الوَثَنِیّینَ القائِلینَ بِبُنُوَّةِ المَلائِکَةِ وَ الجِنَّ و َ المُصلِحینَ مِنَ البَشَرِ وَ النَّصارَى القائِلینَ بِبُنُوَّةِ المَسیحَ (عَلَیهِِ السَّلامُ) وَ لَعَلَّ الیَهُودَ یُشارِکُونَهُم فِیهِ حَیثُ یَذکُرُ القُرآنُ عَنهُم أَنَّهُم قالُوا: عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ (سوره توبه آیه 30) .
پس در این آیه شریفه روى سخن با دوگانه پرستان و بت پرستان است که قائل به فرزندى ملائکه و جن و مُصلحین بشر براى خدا هستند، و همچنین خطاب به نَصارى (مسیحیان) است که قائل به فرزندى مسیح (عَلَیهِِ السَّلامُ) براى اویند و بعید نیست که یهود هم در مسئله اِتِّخاذِ وَلَد و فرزند برای خدا با آنها ( بت پرستان و نَصاری) شریک و هم عقیده باشند چون خود قرآن از یهود نقل کرده که آنها گفته اند : عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ . عزیر پسر خدا است .(سوره توبه آیه 30)
* وَ غَیرُ بَعیدِِ أَن یُقالَ إِنَّ الغَرَضَ مِن نُزُولِ السُّورَةِ ذِکرُ القِصَصِ الثَّلاثِ العَجیبَةِ الَّتی لَم تُذکَر فِی القُرآنِ الکَریمِ إِلّا فِی هذِهِ السُّورَةِ وَ هِیَ قِصَّةُ أَصحابِ الکَهفِ وَ قِصَّةُ مُوسى وَ فَتاهُ فِی مَسیرِهِما إِلَى مَجمَعِ البَحرَینِ وَ قِصَّةُ ذِی القَرنَینِ ثُمَّ استُفیدَ مِنها ما استُفرِغَ فِی السُّورَةِ مِنَ الکَلامِ فِی نَفیِ الشَّریکِ وَ الحَثِّ عَلَى تَقوَى اللهِ سُبحانَهُ.
وَ السُّورَةُ مَکِّیَّةُُ عَلى ما یُستَفادُ مِن سِیاقِ آیاتِها وَ قَدِ استُثنِیَ مِنها قَولُهُ: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ . «اَلآیَةَ» وَ سَیَجیءُ ما فِیهِ مِنَ الکَلامِ.
و بعید نیست گفته شود که غرض و هدف از نزول این سوره بیان و ذکر سه داستان شگفت انگیز می باشد که در قرآن کریم جز در این سوره ذکر نشده است و آن ها عبارتند از 1- قصّه و ماجرای اصحاب کَهف 2- داستان موسى و آن جوانى که در مسیرشان به سمتِ مَجمَعُ البَحرَین همراهش بود(تا حضرت موسی ع در آنجا براساس نشانه هایی که از طرف خدا داشت به حضرت خضر برسد و به شاگردیش نائل آید و از محضرش بهره مند گردد) 3- حکایت و ماجرای ذِى القَرنین . و سپس از این سه داستان استفاده می شود که نهایت چیزی که کوشش شده در این سوره عبارت است از اثبات و بیان نفى شرک و شریک برای خدا و تشویق بر تقوى و ترس از خداوند است.
و این سوره به طورى که از سیاق آیاتش استفاده مى شود از سوره های مکّی محسوب می گردد اما آیه 28 سوره کهف یعنی آیه «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ...» طبق نظر برخی از مفسرین از مکّی بودن استثناء شده است و جزء آیات مکّی نمی باشد و به زودى در باره این آیه بحث خواهیم کرد. («اَلآیَةَ» یعنی ادامه آیه را دنبال کنید)
* قَولُهُ تَعالى: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا.
اَلعَِوَجُ بِفَتحِ العَینِ وَ کَسرِها : اَلأِنحِرافُ ، قالَ فِی المَجمَعِ : اَلعَوَجُ بِالفَتحِ فِیما یُرى کَالقَناةِ وَ الخَشَبَةِ وَ بِالکَسرِ فِیما لا یُرى شَخصاََ قائِماََ کَالدّینِ وَ الکَلامِ. اِنتَهى.
کلمه «اَلعَِوَجُ» - به فتح عین و به کسر آن - به معناى انحراف است. مرحوم طبرسی صاحب کتابِ مجمع البیان مى گوید : اَلعَوَجُ - به فتح عین - در مورد کجى و انحرافی است که محسوس و قابل مشاهده می باشند مانند کجی و انحراف نیزه و چوب و کلمه «اَلعِوَجُ» -به کسر عین- در مورد کجی و انحرافی است که نادیدنى است . ( انحراف در چیزی که به صورت یک شئ و یک شخص قائم و استوار دیده نمی شود در حالی که در واقع باید به صورت یک شئِ قائم و استوار دیده شود) .مانند انحراف و کجی در دین و اعتقادات و انحراف در کلام و سخن . ( دین و کلام باید از نظر عقل و منطق و قواعد ... قائم و استوار باشند و اگر چنین نباشند دچار کجی و انحراف هستند و اینگونه انحراف ها با چشم بصیرت و دقت های عقلی و فکری و ... قابل درک است ) . (اِنتَهى : یعنی اِنتَهی کَلامُهُ یعنی پایان یافت کلام و سخنِ صاحب مجمع البیان در باره معنای کلمه«اَلعَِوَج» )
* وَ لَعَلَّ المُرادُ بِما یُرى وَ ما لا یُرى ما یَسهُلُ رُؤیَتُهُ وَ ما یُشکِلُ کَما ذَکَرَهُ الرّاغِبُ فِی المُفرَداتِ بِقَولِهِ: اَلعَوَجُ - بِالفَتحِ - یُقالُ فیما یُدرَکُ بِالبَصَرِ سَهلاََ کَالخَشَبِ المُنتَصَبِ وَ نَحوِهِ . وَ العِوَجُ - بِالکَسرِ - یُقالُ فیما یُدرَکُ بِالفِکرِ وَ البَصیرَةِ کَما یَکُونُ فِی أَرضِِ بَسیط ِِ یُعرَفُ تَفاوُتُهُ بِالبَصیرَةِ وَ کَالدّینِ وَ المَعاشِ . اِنتَهى.
فَلا یَرِدُ عَلَیهِ ما فِی قَولِهِ تَعالى: « لاتَری فیها عِوَجاً - بِکَسرِ العَینِ -وَ لا أَمْتاً »: طه: 107 فَافهَمْ.
و شاید منظور ازانحرافِ مرئى و دیدنی آن است که انحرافش به سهولت و آسانی دیده مى شود و مقصود از انحرافِ نامرئى و نادیدنی آن است که کجی و انحرافش به آسانى مشاهده نمی شود کما اینکه راغب اصفهانی در مفرداتش چنین گفته است: (اَلعَوَجُ ) -به فتحِ عین- کجى ها و انحراف هایی را گویند که با چشمِ سَر به آسانى دیده مى شوند، مانند کجى چوبى که در زمین نصب شده باشد ولى (اَلعِوَجُ ) -به کسرِ عین- به کجى هائى گفته می شود که با تفکر و دقت نظر و با بصیرت و بینش تشخیص داده مى شوند، مانند انحراف و اِنحِنایى که در زمین هموار و مسطح است که تفاوت و کمی و زیادی و پستی و بلندی و کجی و انحرافش را متخصصین و کارشناسان با کارشناسی دقیق مى توانند بفهمند و تشخیص دهند، و نیز مانند انحراف در دین و زندگى ( کجی و انحراف در دین و زندگی را نیز متخصصین و کارشناسان با کارشناسی دقیق مى توانند بفهمند. برخی ها یک عمر از نظر دین و زندگی در کجراهه و کجی و انحراف بسر می برند و عقیده و روش زندگی خویش را درست می پندارند و حتی ممکن است به حسب ظاهر مقبول دیگران باشند ولی با دقت نظر می توان دریافت که از نظر عقیده و دین و روش زندگی در خطا و انحرافند!!! )
پس طبق معنایی که راغب اصفهانی در باره کلمه (اَلعِوَجُ) بیان نموده است دیگر اشکال و ایرادی به آیه شریفه « لاتَری فیها عِوَجاً - بِکَسرِ العَینِ -وَ لا أَمْتاً » وارد نمى شود - دقت بفرمائید. (در این آیه شریفه ممکن است اشکال و ایراد شود که (عِوَجاً) و (أَمْتاً) به یک معنا است و با وجود کلمه (عِوَجاً) نیازی به کلمه (أَمْتاً) نیست ؟ در پاسخ گفته می شود که با توجه به معنایی که راغب اصفهانی درباره کلمه «عِوَج» گفته است می توان دریافت که مراد از (عِوَجاً) کجی و انحرافی است که با دقت نظر فهمیده می شود (انحراف و کجی غیر ظاهری) و مراد از ( أَمْتاً) ناهمواری و پستی و بلندی و کجی و انحراف ظاهری است . پس این دو کلمه به یک معنا نیستند بلکه هر یک به یک مرتبه ای از انحراف و کجی اشاره دارد .
* وَ قَد افتَتَحَ «تَعالى» اَلکَلامَ فِی السُّورَةِ بِالثَّناءِ عَلى نَفسِهِ بِما نَزَّلَ عَلى عَبدِهِ قُرآناََ لا اِنحِرافَ فِیهِ عَنِ الحَقِّ بِوَجهِِ وَ هُوَ قَیِّمُُ عَلى مَصالِحِ عِبادِه ِ فِی حَیاتِهِمُ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ فَلَهُ کُلُّ الحَمدِ فِیما یَتَرَتَّبُ عَلى نُزُولِهِ مِنَ الخَیراتِ وَ البَرَکاتِ مِن یَومِِ نَزَلَ إلى یَومِ القِیامَةِ فَلا یَنبَغی أَن یَرتابَ الباحِثُ النّاقِدُ أَنَّ ما فِی المُجتَمَعِ البَشَری مِنَ الصَّلاحِ وَ السَّدادِ مِن بَرَکاتِ ما بَثَّهُ الأَنبِیاءُ الکِرامُ مِنَ الدَّعوَةِ إِلَى القَولِ الحَقِّ وَ الخُلقِ الحَسَنِ وَ العَمَلِ الصّالِحِ وَ أَنَّ ما یَمتازُ بِهِ عَصرُ القُرآنِ فِی قُرُونِهِ الأَربَعَةِ عَشَرَ عَمّا تَقَدَّمَهُ مِنَ الأَعصارِ : مِن رَقِیِّ المُجتَمَعِ البَشَری وَ تَقَدُّمِهِ فِی عِلمِِ نافِعِِ أو عَمَلِِ صالِحِِ ، لِلقُرآنِ فِیهِ أَثَرُهُ الخاصُّ وَ لِلدَّعوَةِ النَّبَوِیَّةِ فِیهِ أَیادیهَا الجَمیلَةِ (اَلجَلیلَةِ) فَلِلّهِ فِی ذلِکَ الحَمدُ کُلُّهُ. وَ مِن هُنا یَظهَرُ أَنَّ قَولَ بَعضِهِم فِی تَفسیرِ الآیَةِ : یَعنِی : قُولُوا : اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ ... «إلَخ» لَیسَ عَلى ما یَنبَغِی.
خداوند مُتعال در این سوره کلامش را با ثناء و ستایش و سپاسِ خود افتتاح و آغاز فرموده است و بدین گونه خود را ستوده که: قرآنى بر بنده اش نازل کرده که هیچ انحرافى از حق در آن نیست و آن کتاب ، قَیِّم و بپادارنده مصالحِ بندگانش در زندگى دنیا و آخرت است (و از عهده این کار به خوبى برمى آید) ، همه حمدها در رابطه با خیرات و برکاتی که از نزول قرآن از روز نزول تا روز قیامت ناشی می شود و بر آن مترتب می گردد برای خداوند است . پس سزاوار نیست که هیچ پژوهشگر و اهل بحث و اهل تحقیقی تردید کند در اینکه: آنچه از صلاح و سَداد و درستی که در جوامع بشرى به چشم مى خورد مانند دعوت به قول حق (عقیده و گفتار درست) و خُلق نیکو و عمل صالح و غیره همه از برکات انبیاى کِرام است که در بین مردم منتشر کرده اند و تخمى است که آنان با دعوت خود به سوى حق و حُسن خُلق و عمل صالح افشانده اند، و اینکه قرآن کریم در چهارده قرنى که از نزولش مى گذرد یعنی (در عصر قرآن) ، امتیازش این است که تمدنى به بشر داده و ارتقاء و پیشرفتی بخشیده و علم نافع و عمل صالحى در بشر به وجود آورده است که مخصوص خود آن است و این کتاب آسمانی در عصر قرآن در طول چهارده قرن از نزولش ، اثرِ خاصّ و نقشِ ویژه ای در این امور داشته است و نیز برای دعوت نَبَوى در این امور یادشده در قالب قرآن کریم ، ..... ادامه دارد....
تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی»
با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
******************************
*تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد 13.علامه طباطبایی+با ترجمه و شرح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+پایگاه اندیشوران حوزه+قسمت اول
***نسیم معرفت***
به نام خدا
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
گلستان سعدی با تصحیح حسین اُستاد ولیّ باب اول در سیرت پادشاهان حکایت 10 .
سؤال : آیا بنی آدم اعضای یکدیگرند درست است یا بنی آدم اعضای یک پیکرند؟!!
پاسخ :
بنی آدم اعضای یکدیگرند
در تمام نسخه های گلستان سعدی مگر دو یا سه مورد عبارت ( بنی آدم اعضای یکدیگرند) آمده است . این مِصرَع از شعر سعدی (علیه الرحمه) دو بخش دارد : بنی آدم + اعضای یکدیگرند یا اعضای یک پیکرند . کلمه بنی آدم به معنای فرزندان آدم می باشد . این کلمه که « کُل» است بیانگر پیکره جامعه انسانی است که هزاران و میلیاردها عضو و اعضاء دارد. پس همه انسان ها در زیر مجموعه و عنوان « بنی آدم » جمع هستند و گوهر و حقیقت بنی آدم همان انسانیت و شرافت و نوع دوستی است که نقطه وحدت همه انسان ها و بشریت است ( تو کز محنت دیگران بی غمی - نشاید که نامت نهند آدمی ) . اعضای یکدیگرند یعنی کمک کار و غمخوار یکدیگرند و معنای کنایی مراد است نه اینکه مراد اعضای ظاهری انسان مراد باشد که ظاهرا مرحوم استاد سعید نفیسی دچار این اشتباه شده و گفته است اگر « بنی آدم اعضای یکدیگرند» بخوانیم معنای مُضحکی دارد که مثلا من سر شما باشم و شما دست من پس باید بخوانیم « بنی آدم اعضای یک پیکرند» !!! اعضای یکدیگرند یعنی یار و یاور و غمخوار همند و در عُرف هم گفته می شود فلانی دست شما است . فلانی پای شما است . یعنی کمک کار و یار و یاور شما است . اعضاء باید یکدیگر را مُعاضَدَت و حمایت کنند و در غم ها و شادی ها شریک هم باشند همانگونه که اعضای یک خانواده مهربان و صمیمی ، چنین هستند . همه بشریت عضو یک خانواده به نام بنی آدم اند . اعضاء یکدیگر بودن یعنی تأثیر و تأثُّرِ مُثبت نسبت به هم داشتن . به نظر بنده با وجود کلمه « بنی آدم» که دالّ بر پیکره جامعه انسانی است دیگر نیازی نیست که بگوییم : بنی آدم اعضای یک پیکرند . چون یک پیکربودن در خود کلمه «بنی آدم» که به منزله «کُل» است وجود دارد . با توجه به مطالب ذکر شده نظر بنده این است که : بنی آدم اعضای یکدیگرند ، صحیح تر و یا مُتعیّنا همین باید صحیح باشد . اما اگر گفته شود : بنی آدم اعضای یک پیکرند ، در این صورت این عبارت آن پیام و معنای « اعضای یکدیگرند» را به طور صریح و واضح نمی رساند مگر اینکه بیت بعدی یعنی چو عضوی به درد آورد روزگار ... به آن ضمیمه شود که آن را توضیح دهد ولی اگر بگوییم : بنی آدم اعضای یکدیگرند ، معنای مُعاضَدَت و تعاوُن و کمک کار و غمخوار هم بودن را که معنای کنایی است بطور صریح و روشن می رساند و بیت بعدی هم توضیح بیشتر در این باره است .همانگونه که بدن آدمی دارای اعضاء مختلف بیرونی و درونی است که هریک نسبت به دیگری تأثیر و تأثُّر دارند و اگر در یکی دردی پدیدار گردد دیگر اعضاء بی قرار شوند ، پیکره جامعه انسانی نیز باید اعضایش چنین باشند که چو عضوی بدرد آورد روزگار - دگر اعضا را نماند قرار . پس بنی آدم اعضاء یکدیگرند و باید در ضرّاء و سَرّاء و سرد و گرم روزگار شریک و غمخوار هم باشند.
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
به نام خدا
با سلام و ادب واحترام
حفظ حرمت انسان بخصوص انسان مسلمان شیعه بر همه لازم است. در روایت است که حرمت مومن از حرمت کعبه هم بالاتر است . با توجه به اینکه برخورد حضرت استاد محسن قرائتی با آقای حسین نمازی معروف به دوربینی در میان جمع نوعی تحقیر وی را در پی داشته و تبعات نامطلوب اجتماعی نیز برآن مترتب است لذا این فعل و کار استاد بزرگوار قابل دفاع نیست مخصوصا اینکه نگاه همه به ایشان به عنوان معلم قرآن کریم و کلاس هم کلاس تربیتی و دینی باشد ولی در عین حال با توجه به اینکه ایشان خدمات بزرگی جهت ترویج فرهنگ قرآنی و دینی نموده و با عنایت به اینکه همه انسان ها به غیر از حضرات معصومین علیهم السلام در معرض خطاها و اشتباهات هستند و مصونیت از خطا و لغزش ندارند می توان از این اشتباه استاد صرف نظر نمود مخصوصا که ایشان عذرخواهی هم از آقای حسین نمازی نمودند و دامن زدن به این مساله جهت تخریب این استاد گرانمایه جایز نیست و چه بسا گناه بزرگ محسوب گردد. .... ....
(سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی)
بیست و ششم مهر 1396 . از جوار کریمه اهل بیت حضرت معصومه (سلام الله علیها)
آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
# پیامهای تسلیت رحلت حجت الاسلام سیدحسن سعادت میرقدیم لاهیجی#
* این تصویر مربوط به تاریخ اردیبهشت هزاروسیصد و نود و شش میباشد *
#تصویر_مربوط_به_اردیبهشت_1396_است.
@آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم درکناربرادرمرحومش_حجت الاسلام_سید_حسن_سعادت_میر_قدیم در منزلشان در شهر مقدس قم .
** هیأت مدیره مجتمع شهید مفتح واقع در شهرک پردیسان قم**
***نسیم معرفت***
به نام خدا
# قال_علی (علیه السلام)
الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ ....
یعنی دنیاسرای عبوروگذشتن است نه جای استقرار و ماندن .
منبع : #نهج_البلاغه_فیض_الاسلام_حکمت_ 128 .
@ مرحوم حجت الأسلام سیدحسن سعادت میرقدیم لاهیجیکه سال های طولانی مبتلا به بیماری سنگِ کلیه بود در تاریخ نوزدهم شهریور 1396 به علت سرطانِ روده در شهر قم به دیار ابدیت پیوست و آرامگاهش در آرامستان روستای صالح بر ازتوابع شهرستان لاهیجان می باشد که وصیت هم کرده بود در صالح بر دفن شود.
# شادی_روحش + الفاتحه_مع_الصلوات
# مرحوم-حجت-الاسلام_سید_حسن_سعادت_میر_قدیم_لاهیجی
# قم
# نیروگاه
# چهل_درخت
# شهرستان لاهیجان
# کوی زمانی
# بوجایه
# سادات محله لاهیجان
# روستای لیالمان
# روستای بند بون# آرامستان روستای صالح بر
# موت_مرگ
# مرگ_فراموش_نشود
# در_دعای_عدیله که برای تقویت و تحکیم و تثبیت اعتقادات خیلی موثر است چنین آمده است # وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ مُسَاءَلَةَ الْقَبْرِ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌ...
# و گواهی می دهم که #مرگ حق است و .... .
# مراسم خاکسپاری مرحوم حجت الاسلام سیدحسن سعادت میرقدیم که بنا بود در روستای لیالمان انجام گیرد و حتی قبر هم خریداری شده بود کنسل شد و در روستای صالح بر که وصیت هم کرده بود در تاریخ 21 شهریور انجام شد
آن مرحوم سال ها در روستای صالح بر از توابع شهرستان لاهیجان تبلیع می رفت.
*********************************************************************
# بعد از رحلت حجت الاسلام سیدحسن سعادت میرقدیم ، صدها نفر از اشخاص و شخصیت ها از طریق تماس تلفنی و نیز کتبی به آیت الله سیداصغرسعادت میرقدیم تسلیت گفتند .پیام های تسلیت برخی از روحانیون و طلاب و فضلاء و دیگر بزرگواران به مناسبت درگذشت مرحوم حجت الأسلام سیدحسن سعادت میرقدیم لاهیجی که کَتباََ ارسال داشتند به شرح زیر است :
1-حجت الاسلام طهمورث لیلی نژاد لاهیجی
سلام وقت بخیر خداوند رحمت کند . به شما وخانواده محترم صبرعنایت کند
2- حجت الاسلام عبدالوهاب ابراهیمی اهوازی
مشمول رحمت واسعه الهی باشند انشاءالله بحق اهل بیت علیهم السلام خداوند به جنابعالی و همه بازماندگان صبر و اجر عنایت فرماید
3-حجت الاسلام ابراهیم ادهم نژاد لنگرودی(نویسنده)
فاضل دانشمند صدیق بزرگوارم حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید اصغر سعادت میرقدیم
با سلام و احترام بدین وسیله ارتحال جانسوز اخوی محترم سلاله السادات حجت الاسلام والمسلمین حاج سید حسن آقا سعادت میر قدیم رضوان الله تعالی علیه را خدمت حضرت عالی صمیمانه تسلیت عرض میکنم خداوند روح آن مرحوم مغفور را غریق دریای رحمت و به جنابعالی صبر و اجر جزیل و عمر با برکت عطاء فرماید روحشان شاد باشه التماس دعا مخصوص دارم . ارادتمند شما ادهم نژاد .
4-حجت الاسلام سید اکبر موسوی صومعه سرایی تنیانی(تخصص در تاریخ)
جناب آقای سعادت خداوند به شما صبر دهد و آن مرحوم را با امیرالمومنین علیه السلام محشور فرماید
5-حجت الاسلام اسماعیل مقدم تالشی
سلام علیکم خدمت برادرارزشمندخودم مصیبت وارده را ازصمیم قلب تسلیت عرض می کنم
6- حجت الاسلام سیدحسین زواری + نویسنده (دفترامام جمعه لاهیجان)
جناب حاج آقا سعادت درگذشت اخوی مرحوم تان را به شما وخانواده ی آن عزیز سفر کرده تسلیت عرض می کنم برای آن مرحوم درجات عالیه وباز ماندگان صبر را از خداوند متعال خواهانم . ارادتمند سید حسین زواری
7-حجت الاسلام سید حسین اسحاقی آستانه ای (آستانه اشرفیه) + نویسنده
هوالحی
استادبزگوار رحلت جانسور برادرارجمند که با پرواز ملکوتی اش مهمان قدسیان وهمجوار ذوات مقدسه گردید را تسلیت وبرایتان صبوری و برای ایشان علودرجات آرزومندوشریک حُزنتان هستیم
من به سرچشمه خورشید نه خودبردم راه ذره ای بودم ومهرتو مرا بالابرد
8- حجت الاسلام سلیمان شمس الدینی
سلام استاد بزرگوار تسلیت این حقیر راهم پذیرا باش و مارادر غم خود شریک بدانید. خداوند ان مرحوم را با اهل بیت علیهم السلام محشور کند.
9- حجت الاسلام مرتضی صداقت توسروندانی رشتی
غم وشادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی ان کین غم از اوست....صبر واجر الهی را برای شما در این امتحان الهی خواستارم خداوند روحش را با جد بزرگوارش امام موسی کاظم محشور گرداند...امین در پایان سلامی به امید دیدار ....ارادتمند صداقت
10- حجت الاسلام عسکر رسولی کارگر لاهیجی
با سلام مصیبت وارده را تسلیت میگویم روحش شاد . رسولی در کنار مرقد امیرالمومنین ع
11- حجت الاسلام ابراهیم پورشیخ پهمدانی
انا لله و انا الیه راجعون. محضر صدیق ارجمند جناب حجت الاسلام آقای سید اصغر سعادت میرقدیم.خبر ارتحال حجت الاسلام مرحوم سید حسن سعادت میرقدیم اخوی محترمتان باعث تاثر و تألم بنده حقیر گردید. علو درجات آن فقید سعید و بقای عمر بازماندگان را از درگاه ایزد منان خواستارم. ابراهیم پورشیخ
12- احمد حسین زاده بُرازجانی بوشهری (معلم بازنشسته )
سلام
تسلیت مراپذیراباشید
خداوندبه شما صبردهدو ایشان رارحمت نماید..ان شاالله.
13- حجت الاسلام رضا گشتیل اهل ماهشهر خوزستان
استاد ارجمند جناب حجه الاسلام و المسلمین درگذشت اخوی محترمتان را تسلیت عرض می کنیم.
واز خداوند منان غفران و علو درجات برای آن مرحوم طلب می کنیم.
14- حجت الاسلام محمد پیر صنعان اهل شهر بابک کرمان
سلام استادعزیزحالتون چطوره؟؟واقعا متاسف ومتاثرشدم..درگذشت برادربزرگوارتون رو ب شماتسلیت میگم مارا هم درغم خودشریک بدونید.رضوان خدا براو باد
15- دکتر میرخلیلی مدیر محترم سوپرگروه پژوهان
سلام و عرض ادب و تسلیت سیدجان. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
16- حجت الاسلام داود غزالی فومنی نصیر محله ای
سلام علیکم برادر عزیز وارجمندم حضرت حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا سعادت میرقدیم درگذشت مرحوم مغفوراخوی عزیزتان رابه شما برادر عزیزم تسلیت عرض میکنم واز خداوندمنان علو درجات را برای ایشان وصبر جمیل وبقای عمر شما وهمه ی عزیزانتان را مسئلت دارم ما را هم در غمتان شریک بدانید . برادر کوچکت داودغزالی
17- حجت الاسلام استاد علی زمانی ملایری (از اساتید حوزه علمیه قم )
سلام علیکم.....تسلیت عرض مینماییم خداوند متعال رحمتش کند....
18- حجت الاسلام استاد محمد هادی جوادی رشتی (از اساتید حوزه علمیه قم )
سلام علیکم و رحمت الله.تسلیت عرض میکنم . خداوند ایشان را غریق رحمت و به خانواده محترمشان صبر عنایت فرماید انشاالله
19- حجت الاسلام سعیدی (پژوم) لاهیجی ( نویسنده و اهل قلم)
سلام وعرض تسلیت به جنابعالی،ازساحت خداوندسبحان غفران الهی برای آن مرحوم وصبروشکیبایی برای بازماندگان مسالت دارم . پژوم
20- جناب مستطاب آقای طهمورث سمیعی سیاهکلی (جانباز حادثه تروریستی داعشی در مجلس شورای اسلامی)
سلام علیکم شب شما بخیر حاج آقا ما را در غم خود شریک بدانید برای اخوی مرحوم شما طلب غفران رحمت واسعه الهی را مسألت مینمایم خداوند متعال روح ایشان را با روح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام محشور گرداند.
21- حجت الاسلام محمدعلی علیزاده مازندرانی
سلام علیکم حضرت استاد در گذشت برادر عزیز و بزرگوارتان را به حضرتعالی تسلیت عرض می کنم إن شاء الله در جوار رحمت الهی از بهترین نعمتها بهرمند باشد.
22- حجت الاسلام صادق بابا پور آستانه ای ( آستانه اشرفیه)
جناب آقای سعادت باسلام درگذشت آخوی گرامی تان را به شما تسلیت می گویم وازخداوند طلب مغفرت برای آن مرحوم و صبر و اجربرای شما و دیگر بازماندگان خواهانم . بابا پور صادق
23- حجت الاسلام مظفر اسماعیل زاده آهندانی لاهیجی (از مدرسین حوزه )
انالله واناالیه راجعون آقای سعادت سلام علیکم تسلیت عرض می کنم خدایش بیامرزد. خدابه شما صبر دهد.
24- حجت الاسلام محمد مهدی متولّی تنکابنی (نویسنده)
حضرت استادسعادت باعرض ارادت وتحیت وتسلیت امیدوارم خدای متعال به شما اجرِ صابرین وصبرِشاکرین عطا فرماید. متولی
25- حجت الاسلام سیدشمس الدین جوانمردی چلارسی لنگرودی (متخصص و کارشناس دینی و شرعی)حضرت استاد سعادت میرقدیم از درگاه خداوند متعال برای آن مرحوم رحمت و مغفرت واسعه و برای جنابعالی و خانواده محترم صبوری و شکیبایی مسئلت می نمایم. خداوند قرین رحمتش فرماید. ارادتمند شما : جوانمردی
26- رضا نصراللهی قمی ( کارمند بازنشسته دادگستری قم)
سلام علیکم بنده به نوبه ی خودم به حضرتعالی این مصیبت وارده را تسلیت عرض میکنم از خداوند منان برای آن مرحوم مغفرت و برای شما و بازماندگان صبر و بقای عمر خواهانم
27- حجت الاسلام امیر پور رمضانی خمامی رشتی
حضرت آیت الله سعادت استاد گرامی درگذشت اخوی گرامی شما حجه الاسلام سید حسن سعادت را به شما وخانواده ی گرامیتان تسلیت عرض مینائیم . پوررمضانی
28- حجت الاسلام روح الله پور کاظم رشتی
سلام خداوند برادرتان را با اولیای اقربائش محشور کند و به دیدار امیرالمومنین ع نایل . یاعلی ع
29- حجت الاسلام فتح الله عباسی ترابی رودسری
سلام خدمت سرور گرامی جناب حجت الاسلام سعادت میر قدیم درگذشت اخوی بزرگوارت را به حضرتعالی تسلیت عرض می نمایم وبرای آن مرحوم طلب مغفرت وبرای شما از خداوند طلب صبر خواستدارم - ترابی
30- حجت الاسلام رضا رمضان نرگسی صومعه سرایی ( ایشان دوبار تسلیت گفتند) + 1
انا لله و انا الیه راجعون. محضر صدیق ارجمند جناب حجت الاسلام آقای سید اصغر سعادت میرقدیم.خبر ارتحال حجت الاسلام مرحوم سید حسن سعادت میرقدیم اخوی محترمتان باعث تاثر و تألم بنده حقیر گردید. علو درجات آن فقید سعید و بقای عمر بازماندگان را از درگاه ایزد منان خواستارم. رضا رمضان نرگسی
31- حجت الاسلام مصطفی مباشر امینی لاهیجی
سلام و عرض ادب.
درگذشت حجت الاسلام و المسلمین آقاسید حسن سعادت میرقدیم را خدمت برادر بزرگوار حجت الاسلام آقا سید اصغر سعادت میرقدیم و خانواده محترم و دوستان عزیزتسلیت عرض میکنم انشالله در جوار ارباب بی کفن مهمان باشد.
32- حجت الاسلام رضا رمضان نرگسی صومعه سرایی + 2
سلام علیکم
صبحتان بخیر
ما را در غم خود شریک بدانید
برای اخوی مرحوم شما طلب غفران رحمت واسعه الهی را مسألت مینمایم
خداوند متعال روح ایشان را با روح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام محشور گرداند.، رضا رمضان نرگسی
33- حجت الاسلام محمد تقی آسمانی تبریزی (دانش آموخته رشتی تخصصی حوزه)
حضرت استاد سعادت درگذشت اخوی گرامی شما حجت الاسلام سید حسن سعادت را به شما وخانواده ی گرامیتان تسلیت عرض میکنم.
34- حجت الاسلام مصطفی پور حسین اسماعیل آبادی خمامی رشتی
سلام علیکم .جناب آقای سعادت میر قدیم.غم داغ مرگ برادر جانکاه و دشوار هست.مصیبت وارده را تسلیت عرض مینمایم . خداروح برادر شهید شمارا هم شاد کند. الاحقر پورحسین
35- حجت الاسلام جواد کریمی لاهیجی (نویسنده) برادر سردار رشید گیلان شهید ابوالحسن کریمی
سلام علیکم بماصبرتم فنعم عقبی الدار.
صدیق ارجمند جناب حجة الإسلام و المسلمین آقاسیداصغر سعادت میرقدیم أیّده الله تعالی درگذشت اخوی مکرّم حجت الإسلام سیدحسن سعادت میرقدیم را به شما وسایر اخوان محترم تسلیت عرض نموده و برای آن عزیز راحل ، غفران و رضوان و برای شما و سایر بازماندگان صبر و اجر از ذات اقدس الهی مسألت می نمایم. محمدجواد کریمی
36- حجت الاسلام هادی جوادی رشتی
اَلّلهُمَّ اجعَلهُ عِندَکَ فِی اَعلَی عِلِّیِینَ ، اَلّلهُمَّ اغفِر لَنا وَ لَهُ . فاتحة مع الصلوات
37- حجت الاسلام استاد سید صمصام الدین قوامی کرمانی امام جمعه محترم شهر پردیسان قم سلام علیکم مصیبت وارده را تسلیت میگویم بقاء عمر حضرتعالی انشاءالله
38- حجت الاسلام سیدمحمد واحدی واعظ رشتی مدیر محترم مدرسه علمیّه حقانی در شهر مقدس قم
سَلامُُ عَلَیکُم بما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَی الدّار. برادر گرانقدر مصیبت وارده را به حضرت عالی و منسوبین بزرگ آن مرحوم تسلیت عرض میکنم واز خداوند متعال علو درجات آن مغفور را در خواست میکنم
39- حجت الاسلام محمد پُردل امام جمعه محترم بخش پاسارگاد
باسلام خدمت همه عزیزان و عرض تسلیت خدمت استاد عزیز خدایش رحمت کند وبه بازماندگان و خانواده محترمتان صبر عنایت فرماید ... پُردل.
40- حجت الاسلام آرش رمضانی انارکولی رودباری
سلام وعرض ادب محضر سید بزرگوار جناب سعادت حقیر نیز فقدان اخوی گرامیتان را محضرشما وخانواده عرض تسلیت دارم بقای عمر شما عزیز وصبر جمیل وغفران رحمت واسعه پروردگار را برای ان فقید سفر کرده خواستارم
41- حجت الاسلام استاد علیرضا گرمابدشتی رودسری از اساتید حوزه علمیه قم
سلام علیکم انا لله و انا الیه راجعون برادر عزیزم حضرت حجت الاسلام سعادت میرقدیم در گذشت برادر بزرگوارت رو بشما تسلیت و برای بازمانگان اجر جزیل مسئلت مینمایم
42- حجت الاسلام ابراهیم اکبری طولارود تالشی
کل نفس ذائقه الموت . تسلیت و ابراز همدردی حقیر را پذیرا باشید رحمت و مغفرت برای روح آن مرحوم و حشر با ائمه معصومین علیهم السلام و صبر برای باز ماندگان ایشان مسالت دارم
...ادامه دارد ...
***نسیم معرفت***
به نام خدا
قاعده مُعطِی الشَّیء لا یَکُونُ فاقِداََ لَهُ
سؤال :
طبق قاعده فلسفی که می گویند : مُعطِی شئ فاقد شئ نمی باشد و یا فاقد شئ نمی تواند مُعطِی شئ باشد (ذات نایافته از هستی بخش_ کی تواند که شود هستی بخش) پس هر علتی هرآنچه را که به معلول می دهد باید واجد آن باشد پس مَعاذَ الله خداوند که جسم و ماده و مانند آن را خلق کرده و نواقص و شروری که در عالم است باید دارنده آن ها باشد در حالی که خداوند سبحان از جسم و ماده بودن و... پاک و مُبرّا است.
واما پاسخ:
هر کمالی که در عالم آفرینش است همه آن ها به نحو اَتَمّ و اَکمل در خداوند مُتعال که خالق است وجود دارد و هر نقص و شری که وجود دارد ساحت قدس خداوند از آن مبرا و پاک است
در باره اینکه آیا شرِّ مطلق ومحض وجود دارد یا نه در جای خود (در مَباحث فلسفی و معرفتی ) ثابت شده است که در عالَمِ هستی ، شرّ مطلق ومحض وجود ندارد و گفته شده است که اساسا شرّ امر عدمی می باشد نه وجودی ، بنابرین شرّ عقلاََ قابلیتِ وجود و تحقق در خارج را ندارد و لباس وجود پیدا نمی کند . و اما شَرّ وشُرورِ نسبی که به اعتبار امرِ وجودی لحاظ و اعتبار می گردد در عالَم هستی به نحو مقید وجود دارد و وجودش هم به حَسَب مرتبه و شأن و موقعیت خودش است و به اصطلاح وُجودُ کُلِّ شَئِِ بِحَسَبِهِ . پس شرّ نسبی در عالَم وجود دارد . مثلا مریضی ( که امر عدمی است ) به اعتبار فقدان سلامتی ( سلامتی امرِ وجودی است ) یک امر شرّ تلقی می شود. نیش عقرب ومار و درندگی حیواناتِ درنده مثل گرگ وشیر و ببر ، نسبت به ما شرّ است ولی همین ویژگی ها و خصوصیات و صفات برای آن حیوانات خیر است و لازمه حیات و زندگی آنها می باشد. پس شرّ و شُروری که در عالَم است با سنجش و مقایسه و نسبت به امر دیگر به عنوان شرّ و بدی شناخته می گردد و گرنه هرچیزی که به طور وجودِ مستقل در نظر گرفته شود جز خیر از آن انتزاع نخواهد شد. ( دقت بفرمایید).
جناب جلال الدین مولوی رومی شاعر بلند آوازه در این رابطه چه زیبا فرموده است:
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد مَمات
شر و شرور و نقایص که عدم ملکه و به عبارتی عدمِ مُضاف هستند از امور انتزاعی و اعتباری می باشند( البته برخی از صاحب نظران قایلند که امور انتزاعی با اعتباری فرق دارند و خود اعتباریات نیز مختلفند ... ) و به طور کلی ، هر نقص و شری به یک امر وجودی بر می گردد. مثلا ظلم و جور و کوری و زهر مار و عقرب که یک نقص و یا شر است به یک امر وجودی بر می گردد. ظلم در جایی است که عدالت نباشد( عقل ما از عدم ملکه عدالت ، ظلم را انتزاع می کند) و عدالت یک امر وجودی است نه عدمی . کوری در جایی است که بینایی نباشد و بینایی یک امر وجودی است .... پس همه شرور و نقایص که در عالم می بینیم ، عدمِ ملکه هستند نه عدمِ محض .
در فلسفه بر اساس مبنای حکمت متعالی صدرایی اصل و اساس با وجود است که قایلین آن را اَصالةُ الوُجودی می گویند و ماهیت و ماهیات امور طُفَیلی هستند و اصالتی ندارد و ماهیاتِ صِرفه (نه ماهیات موجوده) در ردیف عدم ملکه و عدمِ مضاف محسوب می شوند.... (دقت شود)
و به عبارت دیگر تا وجودی نباشد ، ماهیات هیچگونه اثری نخواهد داشت و تنها خاصیتی که می توان عقلا برای ماهیت و ماهیات در نظر گرفت همان تَعَیُّن و حد داشتن است و حد و تعین هر چیزی نشانه نقص آن شی است و خداوند سبحان از هر حد و تعینی که دال بر نقص است مبرا می باشد. پس آنچه که منشا اثر است ، وجود است نه ماهیت و در جای خود ذکر شده که : اَلماهِیَّةُ مِن حَیثُ هِیَ هِیِ لَیسَت إِلّا هِیِ.
و اما وجود ، همه آثار به آن برمی گردد و هر چیزی که منشا اثر و آثار است به یُمن و برکت وجود است و حکیم ملاصدرا عِلم را نیز از مقوله وجود می داند نه کیف قایم به نفس.
وقتی دانستیم که همه آثار و کمالات به وجود بر میگردد نه به ماهیت پس هر کمالی که در عالم آفرینش است از خداست و خداوند همه آن ها را به نحو اَتَمّ و اَکمل دارا می باشد و از هر چه که دال بر حد و تَعَیُّن و نقص و شر است منزه و پاک و مبرا است . اینکه گفته می شود فاقد شئ مُعطِی شئ نمی شود یا مُعطی شئ فاقد شئ نمی شود(مُعطِی الشَّیء لا یَکُونُ فاقِداََ لَهُ) به عنوان یک قاعده فلسفی در همه جا ساری و جاری است (این قاعده در مبحث علییت و معلولیت و جاهای دیگر مطرح شده است) و خداوند هم هر کمالی که در عالم آفرینش است ( و هر کمال هم به وجود بر می گردد نه ماهیت) به نحو اَکمل و اَتَمّ همه آن ها را واجد می باشد و جسمیت و شجریت و بقریت و ماده بودن و مانند آن ها از ماهیات و امور اعتباری یا انتزاعی است که به عدم ملکه بر می گردد و تَعَیُّن و حدِّ موجود را نشان می دهد و خداوند واجد آثار و کمالات وجودی است نه واجد آثار ماهیت که دال بر عدم و نقص و محدود بودن و مانند آن است . به عبارت دیگر خداوند ایجاد وجود و اعطاء وجود می کند نه ایجاد ماهیت و ماهیات ، مخلوقات الهی نیستند بلکه ماهیات مُنتَزَعاتِ عقلی هستند و عقل این قدرت را دارد که از هر موجودی ماهیت انتزاع نماید . صَدرُالمُتألِّهین در تبیین قاعده بَسیطُ الحَقیقَةِ کُلُّ الأَشیاءِ از قاعده مُعطِی الشَّئِ لایَکُونُ فاقِداََ لَهُ استفاده کرده و نتیجه گرفته که چون مطلق یعنی خداوند ، مبدأ هرگونه فضیلت و کمالی است که در موجوداتِ مُقیّده وجود دارد پس خود مطلق یعنی خداوند به داشتن همه فضایل و کمالات وجودی سزاوارتر است . با توجه و دقت در مطالبی که عرضه داشتم پاسخ سؤالی که در بالا طرح شد روشن می شود
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
27 شهریور 1396 ه.ش
برابربا 27 ذیدالحجه 1438 ه.ق
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی





