***نسیم معرفت***
سؤال :
آیا طبق آیات سوره طه و سوره قصص که ماجرای حضرت موسی ع و فرعون را بیان می کند می توان گفت که مذاکره با دشمنان اسلام و دین اشکالی ندارد ؟
اصل و اساس برنامه های انبیاء بویژه آینن و تعالیم اسلام و دین پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بر بینش و معرفت و شناخت و روشنگری و دعوت به توحید است لذا همه انبیاء (علیهم السلام ) مردم را به معرفت پروردگار و تسلیم در برابر او فرا می خواندند و این اصل در همه حال از سوی انبیاء دنبال می شد چه آن زمانی که قدرت و حکومتی نداشتند(که غالبا چنین بود و انبیاء قدرت و حکومت نداشتند) و چه آن زمان که قدرت و حاکمیتی داشتند که مواردش بسیار اندک بود . اینکه خداوند امر می کند که حضرت موسی (عَلَیهِ السَّلامُ) با فرعون سخن بگوید این مساله را نمی توان به عنوان مذاکره با فرعون قلمداد نمود بلکه با توجه به قدرت و غلبه فرعون بر مردم بنی اسرائل و اینکه او ندای (أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی آیه 24 سوره نازعات ) سر می دهد و طغیانگری را به حد اعلی رسانید و مردم را به انحراف و بردگی و بندگی خود کشانید ، براین اساس ، خداوند جهت شکستن سیطره و طغیانگری او و روشن شدن انحراف او نزد مردم ، به موسی و هارون (علیهما السلام) می فرماید :اذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی آیه 43 سوره طه.... * فَأْتِیاهُ فَقُولا إِنَّا رَسُولا رَبِّکَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناکَ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکَ وَ السَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی آیه 47 سوره طه .* قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ آیه 35 سوره قَصص . بسوی فرعون بروید که او طغیان کرده است 43 سوره طه * پس نزد او (فرعون) بروید و به او بگویید که ما دو فرستاده از جانب پروردگار تو هستیم ، بنی اسرائیل را با ما روانه کن و عذابشان مکن ، ما به تحقیق با معجزه ای از جانب پروردگارت آمده ایم و درود بر آنکس که ازهدایت پیروی کند . آیه 47 سوره طه * بزودی بازوان تو را بوسیله برادرت محکم ( و نیرومند ) می کنیم ، و برای شما سلطه و برتری قرار می دهیم و به برکت آیات ما ، بر شما دست نمی یابند شما و پیروانتان پیروزید . آیه 35 سوره قَصص .
در این آیات کاملا پیداست که حضرت موسی ع و هارون ع از طرف خداوند مأمور هستند که با حفظ و ملاحظه جوانب امور با فرعون احتجاج نمایند و با منطق و استدلال و ارائه اعجاز ، طغیانگری فرعون را کنترل کنند و در این برخورد نیز استقلال و حریت و عزت خود را به فرعون نشان دادند . پس می توان برخورد موسی ع و هارون ع با فرعون را به عنوان یک مناظره و احتجاج بارز تلقی نمود تا حقیقت بر مردم بنی اسرائیل و دیگران روشن گردد . به این نکته نیز باید توجه داشت که با توجه به اینکه فرعون از یک قدرت و حاکمیت فوق العاده ای برخوردار بوده و طبعا برخوردهای موسی ع و هارون ع با فرعون در جامعه آن زمان بازتاب می داشت لذا این محاجَه و احتجاج با فرعون اثر گذار بوده و حضرت موسی در این باره نهایت استفاده را نمود و خیلی حقایق را برای مردم آن زمان و حتی خواص فرعون و دیگران روشن نمود تا جایی که سَحَره فرعون که در سحر بسیار ماهر بودند وقتی که اِعجاز حضرت موسی ع را دیدند با وجود همه تهدیدهایی که از سوی فرعون اعمال می شد به حضرت موسی ع ایمان آوردند و باکی از تهدید ها نداشتند . از آیات 43 تا 73 سوره طه و نیز از آیات 31 تا 41 سوره قَصص همین معنی( مناظره و احتجاج بارز جهت روشنگری برای مردم و کنترل طغیانگری فرعون و ... ) استفاده می شود .....
مذاکره با دشمنان اسلام و قرآن درصورتی که مصلحت عمومی مسلمین اقتضاء نماید با حفظ عزت و کرامت فقط در شرایط خاصی جایز شمرده می شود و در غیر آن جایز نیست .
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
** پاسخ به جناب آقای هادی عزیز +سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی
** پاسخ به جناب آقای هادی عزیز +سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی
***نسیم معرفت***
** لجاجت سبب انحراف و سلب برکات
** لجاجت سبب انحراف و سلب برکات+پاسخ به آقای هادی+گیلان نشاط
**پرهیز از لجاجت + پاسخ به آقای هادی ...+ نسیم معرفت
علیکم السلام
آقای هادی عزیز توجه بفرمایید که توضیح واضحات راجع به مساله ای برای عالم به آن ، لغو و به نوعی تحصیل حاصل و یا تحمیل حاصل است. نوشتار بنده در سایت ها و فضای مجازی آشکارا و به وضوح گواهی می دهد که مواضع سیاسی و نگرش بنده چگونه است و کسی که کمترین توجهی بنماید به خوبی آن را ادراک خواهد نمود. سیاست ابعاد مختلف دارد که بحث های سیاسی رشحه ای و نمودی از آن است. قیام ائمه (عَلَیهِِمُ السَّلامُ ) و قعود آنها و سخن گفتن آنها و سکوتشان و... همه سیاست است . ........
متاسفانه برخی سیاست رو فقط در بحث های سیاسی خلاصه می کنند و به گمان خود چنین می پندارند که اگر کسی بحث سیاسی نکند حتما یه مشکلی دارد . شاید ضد ولایت فقیه باشد و شاید ..... . ما علماء و بزرگانی داشتیم که از اینگونه بحث های متداول بین ماها پرهیز می کردند در حالی که مغز سیاست بودند و سیاسیون و انقلابیون را در بزنگاه ها و خطرات و... نجات دادند. متاسفانه یکی از آفات کنونی جامعه ما آن است که عده ای که خود را انقلابی واهل سیاست تلقی می کنند پا از گلیم خود فراتر می گذارند و برای کسانی خط و خطوط می دهند که دریایی از معرفت و سیاست هستند و تاسف بارتر اینکه با تخیلات ناصوابی که دارند گاهی برچسب های ناچسب و ناروا روا می دارند . به نظر می رسد که فهم سیاسی اقتضاء دارد که جنابعالی نسبت به دیگرانه با نوشتار و غیره طوری القاء نکنید که خود علامه در سیاستید و دیگران چنین و چنان .
اگر واقف به مطالب مذکوره بودید و کمتر دقتی در مواضع سیاسی بنده می کردید هیچگاه نیازی نبود که آن چنان مرقومه ای بنویسید و بنده هم در یک سطر جواب شما رو بدهم و بعد شما دوباره مطلب نامطلوب بنویسید و بنده ناچار شدم که کمی مفصل تر جواب بدهم . خوشبختانه از اول انقلاب تاکنون در خط استوار ولایت مطلقه فقیه بودم و هستم وخواهم بود و با تیغ کلام و بیان و نیز با فعل و رفتار همیشه از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه دفاع خواهم نمود . بحمدالله سیاست در خون و رگ و پوست و زندگی بنده عجین شده است و انشاء الله همیشه چنین خواهد بود. عدم شناخت درست از شخصیت ها یکی دیگر آفاتی است که برخی ها دچار آن هستند . یادم هست که برخی ها به جهت( عدم توجه به همین مسایلی که عرض کردم ) به بزرگان ما توهین می کردند که البته توهین کنندگانِ گفتاری و رفتاری و ... خوش عاقبت هم نشدند . به آیت الله بهجت (ره) توهین می کردند . به آیت الله سیستانی توهین می کردند . به آیت الله بروجردی (ره) توهین می کردند و ..... حتی عده ای چند سال پیش به علامه مصباح یزدی توهین می کردند که ایشان در مبارزات سیاسی قبل از انقلاب حضور نداشتند و شکنجه نشدند و... . ....
آقای هادی عزیز به حسب اطلاع مطلع شدم که جنابعالی طلبه نیستید و لازم است که نصیحت های خیرخواهانه بنده توجه بفرمایید. سعی کنید در مقام عمل و رفتار احترام یک عالم را حفظ کنید و تذکرات دلسوزانه و درستش را بپذیرد و همراهِ عالم صالح حرکت کنید .
ما طلبه ها در زمان های قدیم کتاب آداب المتعلمین (مُنیَةُ المُرید از شهید ثانی) می خواندیم و در بابِ آداب بین شاگرد و استاد (آدابُ المُتعَلِّم و المُعَلِّم) کتاب های مختلفی از زمان های بسیار دور تا حال نوشته شده که کتاب (مُنیَةُ المُرید ) از شهید ثانی در باب آداب مُتَعَلِّم(شاگرد) و مُعَلِّم (استاد) ، خیلی جالب است و بحمدالله در اوایل طلبگی آن را خواندم و در مقدمه کتاب مَعالِمُ الأُصول ( تألیف شیخ جَمالُ الدّین حسن بن شیخ زین الدین شهید ثانی ) هم که از کُتُب اصولی قدیمی است احادیث زیادی در چند فصل در باره ارزش علم و تحصیل علم و جایگاه عالم و ..... بیان شده است و زمانی که ما کتاب معالم الأصول می خواندیم از مقدمه آن که خیلی عالی است بهرمند شدیم . متاسفانه امروزه خیلی به کتاب آداب المتعلّمین توجه نمی شود . جالب است بدانید که کتاب مَعالم یکی از کتاب های اصولی مختصر و متقن است و بنده بحمدالله کتاب های اصولی و فقهی قدیم و جدید را خوانده ام و تدریس هم نمودم. با اینکه این کتاب یک کتاب اصولی است ولی در مقدمه اش مطالب بسیار ارزشمندی در باره علم و عالم و نیز متعلّم بیان شده است و شایسته می باشد که طلاب و دانشجویان از آن و مانند آن بهره مند گردند .
جناب آقای هادی عزیز : شما و عزیزان انقلابی اگر بخواهید موفق شوید حتما باید عملا و در رفتار و نیز در گفتار حرمت علماء و عالمان منطقه خود و... را حفظ کنید و اگر اشکال واعتراضی هم دربرخی مسایل است محترمانه و همراه با ادب اِلقاء کنید و بدانید که در هر شهر و دیاری که مردم شان با بزرگان علمی و روحانیت مُعظَّم شان ارتباط صمیمانه داشتند بیشتر خیر وبرکت دیدند ( که وحدت قلوب و الفت دل ها یکی از آن برکات است) و برعکس هر شهر و دیاری که مردمشان با علماء و روحانیت شان رفتار درستی نداشتند به عواقب شوم و نامیمونی دچار شدند . گیلان ما از قدیم الأیام تاکنون علماء و طلاب و فضلاء خوب و شایسته ای داشته و دارد ولی به نظر می رسد که قدرشان دانسته نشد . ما غبطه برخی ازشهرها را می خوریم که ارتباط بین مردم و روحانیت شان عالی است. کاشان یکی از شهرهای کوچکی است که به گواهی برخی دوستان موثق صمیمت بین روحانیت و مردم در سطح خوب ویا عالی است. کاشان از ایام قدیم تاکنون علماء و شخصیت های بزرگی تحویل جامعه داده که با آثار و بیانشان و .... نور افشانی می کنند. البته باز متذکر می شوم که مراد بنده از احترام به عالم به این معنی نیست که هرچه او بگوید صحیح است . هرگز . منظورم آن است که با ادبیات درست و مودبانه با آنها مواجه شویم و گرنه همه ضرر خواهیم کرد. در گیلان ما یکی از بحث های چالشی مواضع حضرت آیت الله قربانی در برخی امور است که در نوع تعامل با این بزرگوار دیدگاه ها مختلف است . برخی از طلاب و انقلابیون به شدت بر او می تازند و برخی غلام حلقه به گوش او هستند و برخی نیز عاقل و باهوشند و هوشمندانه (نه ریاکارانه و منافقانه ) با ایشان تعامل دارند و واقعا این یک عویصه و مشکله ای شده برای گیلان ما. بنده حتی در ( گروه گیلان نشاط) دیدم که یک آقایی مطلبی تحقیر آمیز نسبت به ایشان ارسال کرده بود ولی اون برادر عزیز توجه ندارد که این کار -کار فرهنگی و انقلابی نیست بلکه کار ضد ارزشی است و دودش به چشم همه خواهد رفت . بنده معتقدم حتی نسبت به اینگونه از علماء ما می توانیم با حفظ حرمت و جایگاه آن عالم ، مودبانه اعتراض و اشکال و... خود را مطرح کنیم. امیدوارم که شهر و دیار ما نیز پیوند بین علماء و روحانیت و مردم و انقلابیون روز به روز بیشتر باشد. ...... حرف های گفتی زیاد است ...
ضمنا در پایان یک نکته دیگر عرض کنم که شواهد و قراین کاملا نشان می دهد که جنابعالی بنده رو با اخوی ام( که در کِسوَت مقدس روحانیت هستند و بنده هم افتخار دارم که در این سِلک هستم ) اشتباه گرفتید . بنده در حدود هفت هشت سال است که کمتر لاهیجان میام و فقط برای صِله ارحام و برخی کارهای جزیی آنهم برای دو سه روز به گیلان و لاهیجان تردد دارم . در جایی ظاهرا شما رو ندیدم و هم صحبت و هم سخن نشدیم الا درفضای مجازی.
ضمنا بنده در فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر و... کار کرده ام و بیش از 26 سال تدریس داشته ام که در حدود بیست سال آن مربوط به سطح عالی است. یک سال هم کلاس درس خارج فقه (مبحث خمس) انجام دادم و سطح چهار حوزی تحقیق انجام دادم (اگر چه به سطح چهار و امثال آن دلبستگی ندارم) بیش از 25 سال در استان های مختلف تجربه تبلیغی دارم . و صدها محصل حوزی بحمدالله پرورش دادم که اسامی شاگردان در سایت حکیم زین العابدین گیلانی لشت نشایی منعکس است و و زندگینامه بنده بطور مفصل در سایت اندیشوران وجود دارد . ......
التماس دعا
سیداصغرسعادت میرقدیم
31 شهریور 1395
18 ذی الحجه 1437 هق
********************************************
سلام علیکم
آقای هادی عزیز : امیدوار بودم که با مطالبی که عرضه داشتم کمی متوجه شوید ولی باز متاسفانه ادراک نفرمودید و باید بدانیم که روح مُتصلب در برابر مطالب حق خاضع نمی شود . حضرت امیرالمومنین علیه السلام در نامه سی ویکم از نهج البلاغه فیض الاسلام چنین می فرماید :ُ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَجْمَحَ بِکَ مَطِیَّةُ اللَّجَاجِ یعنی بپرهیز از اینکه مرکب لجاجت ترا به سرکشی و چموشی وادارد. (جَمَحَ الفَرَسُ : اسب سرکشی نمود. - فَرَسُُ جَمُوح به فتحِ جیم یعنی اسب سرکش- رَجُلُُ جَمُوح : به فتحِ جیم در جَموح یعنی مرد سرکش و چموش) این سخن گهربار مولا علی (عَلَیهِ السَّلامُ ) برای همه ما درس است . لجاجت موجب محرومیت از حقایق و برکات است . بنده با مطالبی که عرض کرده بودم قصد داشتم که فتح بابی برای شما شود ولی به حسب آنچه که از متن جوابیه تون پیداست خوی لجاجت مانع پذیرش نصایح خیرخواهانه و مطالب حقه ای است که عرض کرده بودم .
تسلیم در برابر نصایح خیرخواهانه یک عالِم برای شما سبب رشد وکمال است ...... پیشنهاد می کنم که در باره نکاتی که در طی چند پیام در صفحه خصوصی براتون دادم ( که البته این شما بودید که ابتدا پیام به صفحه خصوصی بنده ارسال نمودید و بنده به ناچار پاسخ دادم ) بیشتر تامل نمایی تا شاید متوجه شوی که قصد وغرض و مقصودم چه بوده است. به نظرم این شعر ابونُواس (شاعر عرب) برای جنابعالی صادق است :
حَفِظتَ شَیئاً وَ غابَت عَنکَ اَشیاءُ
موفق باشید
سیداصغرسعادت میرقدیم
پنج شنبه
اول مهر 1395 ه.ش
بیستم ذی الحجه 1437ه.ق
***********************************************
به نام خدا
سلام علیکم
هادی عزیزم -از حدیثی که ذکر کردید ممنونم- در آغازین پیامتون سخنی از امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) نقل فرمودید که آن حضرت فرمود : (مَن ذَهَبَ یَرى أَنَّ لَهُ عَلَى الآخَرِ فَضلاً فَهُوَ مِنَ المُستَکبِرینَ.) ولی بنده بخشی دیگر از این حدیث شریف را که شما ذکر نفرمودید در اینجا می آورم که همه بهره مند شویم : امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) فرمود :
مَن ذَهَبَ یَرى أَنَّ لَهُ عَلَى الآخَرِ فَضلاً فَهُوَ مِنَ المُستَکبِرینَ، (قالَ حَفصُ بنُ غیاثٍ): فَقُلتُ لَهُ إِنَّما یَرى أَنَّ لَهُ عَلَیهِ فَضلاً بِالعافیَةِ إذا رَآهُ مُرتَکِبا لِلمَعاصى، فَقالَ: هَیهاتَ هَیهاتَ! فَلَعَلَّهُ أَن یَکونَ قَد غُفِرَ لَهُ ما أتَى وَ أَنتَ مَوقُوفٌ مُحاسَبٌ أَما تَلَوتَ قِصَّةَ سَحَرَةِ مُوسَى (عَلَیهِ السَّلامُ ) ؟
هر کس خودش را بهتر از دیگران بداند، او از متکبران است. حفص بن غیاث مى گوید: عرض کردم: اگر گنهکارى را ببیند و به سبب بى گناهى و پاکدامنى خود، خویشتن را از او بهتر بداند چه؟ فرمودند: هرگز هرگز! چه بسا که او آمرزیده شود اما تو را براى حسابرسى نگه دارند، مگر داستان جادوگران و موسى (عَلَیهِ السَّلامُ ) را نخوانده اى؟ (الکافى ج8،ص128. )
همه باید از کبر اجتناب بورزیم و بنده هیچگاه چنین تصوّری ندارم و نخواهم داشت که از دیگران بهتر و برترم ولی توجه داشته باشید که اگر کسی نسبت به دیگران خیرخواهی و راهنمایی و ... داشته باشد معنایش آن نیست که از دیگران برتر و بهتر است . چه بسا ممکن است نزد خدا بهتر از دیگری باشد وچه بسا ممکن است آن دیگری پیش خدا محبوب تر باشد .
آنچه که طی چند پیام براتون ذکر کردم همانند دارویی نافع و سودمند بود ولی متاسفم که اِلتفات و توجه نمی کنید و به خاطر برخی خصوصیات اخلاقی ناپسند تون از مطالبِ حقه مطرح شده برداشت و تفسیر و تاویل نادرست می نمایید....
بنده قصد تسلیم کردن شما رو نداشتم و ندارم ولی قصد داشتم که از برخی خصلت های مذموم به لطف الهی خارج شوید :
خوی لجاج
خوی غرور
خوی تکبر
خوی برتری طلبی
خوی بی ادبی
خوی اعجاب به نفس
خوی بدبینی و سوءظن
و... .
کسی که بیمار است گاهی خودش را بیمار نمی بیند و مریض نمی داند. بیماران اخلاقی و روحی- اَیضاََ کَذلِک- که معمولا خود را بیمار نمی دانند . چه بسا افرادی ده ها سال بیماری روحی و اخلاقی داشته باشند ولی متوجه نباشند . کاش می شد که از نزدیک کنار هم می نشستیم تا ریزکاری های مسایل روحی و تربیتی را براتون تشریح می کردم تا متوجه شوی که شعرِ اَبونُواس (شاعر عرب) را بنده حساب شده براتون نوشتم . اینکه چند بار در طی چند پیام براتون نوشتم که ادراک نمی فرمایید خدایی در باره شما صادق است و به ظرایف مطالب بنده عنایت نمی فرمایید.
بنده هیچ خصومتی و کینه ای با شما ندارم ولی نقایص اخلاقی تون رو به عنوان یک کارشناس تشخیص دادم. خوب است که بدانید که داروها برای بیمار همیشه بطور شیرین تجویز نمی شود و برخی داروها خیلی تلخ است ولی شفا و نجات در آن است. تذکرات و مطالب بنده اگرچه کمی ممکن است تلخ تلقی شود ولی در واقع موجب رشد و سلامتی روحی و... برای جنابعالی می باشد. البته امیدوارم که مصداق این شعر سعدی قرار نگیرید که :
........... نرود میخ آهنین در سنگ
جالب است بدانید که گرچه سعدی (عَلیهِ الرَّحمَه) چنین گفته :
.............نرود میخ آهنین در سنگ
ولی در آیه شریفه 74 از سوره بقره آمده است که گاهی سنگ ها هم خاشع می شوند و خضوع دارند و شکاف بر می دارند و آب از درون شان جاری می گردد ولی خدا نکند که دل سیاه شود که گاهی سختی دل از سختی سنگ هم شدیدتر و بدتر است . در سوره بقره آیه 74 چنین آمده است:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون
آقای هادی عزیز: تا مادامی که در پیله تفکرات خاص خودت باشی مطلب همان است که می گویید : (...تسلیم نخواهید شد.) شاعر دراین باره می گوید:
چو کرمی کو میان به نهان است
زمین وآسمان او همان است
کرم ابریشم و برخی کرم های دیگر آنقدر در خود می تنند که گاهی می میرند و هلاک می شوند. البته باز صد رحمت به آن کرم که بر دور خود می تند و خیلی اوقات حصار تنگ پیله اش را می درد و سوراخ می کند و به صورت پروانه زیبا در می آید و پرواز می کند و اینگونه کرم ها و مانند آن ها دنیایی عجیبی دارند و چرخه زندگی شان اعجاب آور و عبرت آموز برای همه ما می باشد ولی گاهی برخی انسان ها چنان در پیله تفکرات خاص و نامعقول خود قرار می گیرند که ممکن است درآن محدوده پیله خود منحرف وهلاک و نابود شوند و نه تنها پرواز نداشته بلکه به دره سقوط بیفتند و راه نجاتی نداشته باشند ، اینها کسانی هستند که بادست خود خانه های سعادت و خوشبتخی خود را ویران و خراب می کنند ودر شأن آنها آیه شریفه 2 از سوره حشر صادق است که فرمود :
یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ ....َ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ
هادی عزیزم : توقع نداشته باش که طبیب همیشه برای بیماران شربت و دوا و داروی شیرین تجویز نمایند. داروی شما کمی تلخ است. داد وفریاد نکن . تسلیم مطالب حقه باش. ریشه بدبینی و سوء ظن رو در خود کنترل و مهار کن و یا اگر می توانی بخشکان . کمی فکر کن. کمی اندیشه کن که شاید بنده خیرخواه شما باشم. کمی اصالت حسن ظن جاری کن و در خلوت خود تفکر کن که این چه سرّی است که بعد از سال ها یکی پیدا شد و چنین مطالبی به من می گوید و شاید راست بگوید . نگو سخنان آقای فلانی همه باطل ونادرست است. نفس و نفسانیات امور بسیار پیچیده ای است که بسیاری را دچار زحمت کرده است. این آیه کریمه از سوره یوسف را تکرار کن :
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ .
و نیز این شعر جلال الدین رومی را تکرار کن :
نفس اژدرها او کی مرده است
از غم بی آلتی افسرده است
امیدوارم مطالب و نصایح خیرخواهانه ام را ادراک بفرمایید .
آری دنیای نفس ونفسانیات عجیب است.
بزرگی فرمود : اَلرُّشدُ عَلی خَلافِها ( فِی خَلافِها ) . رشد و کمال در مخالفت با هوای نفس و نفسانیات است.
روز شنبه 3 مهر 1395 .
22ذی الحجه 1437 ه.ق
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
*************************************
..................... .............. ادامه دارد................
** پاسخ به جناب آقای هادی عزیز +سایت حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی
**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
******************************************
آهی کشم زدل که کاش توبودی کنارمن+استادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیج
هرمَسئولی که بمردم خدمت نکندبایدتوی دَهَنش مُوش مُرده گذاشت
برو شیخا به فکر خویشتن باش !!+وبلاگ حکیم عسکری گیلانی
آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی+تبلیغ
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی