***نسیم معرفت***
** آیا نخستین ماه سال از ماه های قمری ، مُحَرّم است یا ماه رمضان ؟
مرحوم سیّدبن طاووس در کتاب اِقبالُ الأَعمال می فرماید:
وَ اعلَم اَنِّی وَجَدتُ الرَّوایاتِ مُختَلِفاتِِ فِی اَنَّهُ هَل اَوَّلُ السَّنَة ِ اَلمُحَرَّمُ اَو شَهرُ رَمَضانَ؟ لکِنَّنِی رَأَیتُ مِن عَمَلِ مَن اَدرَکتُهُ مِن عُلَماءِ اَصحابِنا اَلمُعتَبَرِینَ وَ کَثیراََ مِن تَصانیفِ عُلَمائِهِم اَلماضِینَ اَنَّ اَوَّلَ السَّنَةِ شَهرُ رَمَضانَ عَلَی التَّعیینِ وَ لَعَلَّ شَهرَالصِّیامِ اَوَّلُ العامِ فِی عِباداتِ الأِسلامِ وَ المُحَرَّمَ اَوَّلُ السَّنَةِ فِی غَیرِ ذلِک مِنَ التَّوارِیخِ وَ مَهامِّ الأَنامِ لِأَنَّ اللهَ جَلَّ جَلالُهُ عَظَّمَ شَهرَ رَمَضانَ فَقالَ جَلَّ جَلالُهُ : شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ
بدان که همانا من درباره این که آیا نخستین ماه سال ، ماه محرم است یا ماه رمضان، روایات را مختلف و گوناگون یافتم ، ولی با توجه به عمل علمای اصحاب و بسیاری از تصانیف و کُتُب علمای پیشین به تحقیق دریافتم که نخستین ماه سال بطور عَلَی التَّعیین و مشخص و معلوم ، ماه رمضان است و شاید بتوان چنین گفت که در بخش عبادات اسلامی، نخستین ماه سال، ماه رمضان و در غیر آن موارد، یعنی در رابطه با حوادث تاریخی و دیگر امور مهم، نخستین ماه سال، ماه محرم است . اینکه نخستین ماه سال ، مُشخّصاََ و عَلَی التَّعیین ، ماه رمضان است به این جهت است که خداوند (جَلَّ جَلالُهُ) ماه رمضان را در قرآن کریم بزرگ داشته و در باره اش چنین فرمود : شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ . ( روزه ، در چند روز معدودِ ) ماهِ رمضان است ماهی که قرآن ، برای راهنمایی مردم ، و نشانه های هدایت ، و فرق میان حق و باطل ، در آن نازل شده است. (سوره بقره آیه 185 )
ماه های قمری عبارتند از : 1- مُحَرَّمُ الحَرام 2- صفرالمُظفّر 3- ربیع الأوّل 4- ربیع الثانی 5- جُمادَی الأُولی 6- جُمادَی الثّانِیَه 7- رَجَبُ المُرَجّب 8- شعبانُ المُعظَّم 9- رَمَضانُ المُبارَک 10- شَوّال المُکرّم 11- ذِی القَعدةِ الحَرام 12- ذِی الحِجَّةِ الحرام .
در آیه 36 از سوره توبه به دوازده ماه قمری اشاره شده است : إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ . در حقیقت شمار ماه ها ( ی قمری ) در نزد خداوند ( در علم ازلی و لوح محفوظ او ) دوازده ماه است که در کتاب خدا ( جهان هستی که کتاب تکوینی است ) از روزی که آسمان ها و این زمین را آفریده ثابت و محقق است ( و از کیفیت تنظیم کره زمین و ماه در منظومه شمسی نشأت یافته ) ، چهار ماه از آنها ( رجب ، ذی قعده ، ذی حجّه و محرّم ) حرام است ( محترم است و جنگ در آنها حرام است ) این دستور آیینی است استوار و پایدار ، پس در این ماه ها ( با شکستن حرمت آنها و جنگ با یکدیگر ) بر خود ستم مکنید. و ( هنگام نبرد ) با همه مشرکان بجنگید همان گونه که آنها با همه شما می جنگند ، و بدانید که خدا با پرهیزگاران است.
ماه رمضان نُهمین ماه از ماه های قمری است و از میان ماه های قمری ، تنها ماهی که از آن در قرآن کریم یاد شده ، ماه رمضان می باشد . کلمه «رَمَضان» درآیه 185 از سوره بقره آمده است : شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ... .
اَلرَّمْضَاءُ : شِدَّةُ الحَرِّ . اَلرَّمْضَاءُ : اَلأَرضُ أَوِ الحِجارَةُ الَّتِی حَمِیَت مِن شِدَّةِ وَقْعِ الشَّمسِ . اَلرَّمْضَاءُ ، به معنای شدّت گرما و حرارت است و یا اینکه (اَلرَّمْضَاءُ ) عبارت است از زمین و یا سنگی که بر اثر شِدّت تابش خورشید داغ شده باشد . کلمه رَمَضان از (اَلرَّمْضَاء یا از اَلرَّمَض ) اخذ شده است .
رَمِضَ یَرمَضُ رَمَضاََ اَلنَّهارُ : یعنی هوای روز به شدت گرم شد .
اَلرَّمَض : به فتح راء و میم یعنی شدت گرما - سوختگی -داغی- بارانِ قبل از پاییز که بر زمین داغ می بارد .
در خطبه 182 از نهج البلاغه فیض الأسلام کلمه « اَلرَّمْضَاء » آمده است :وَ قَدْ أُوذِنْتُمْ مِنْهَا بِالاِرْتِحَالِ وَ أُمِرْتُمْ فِیهَا بِالزَّادِ وَ اِعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ لِهَذَا اَلْجِلْدِ اَلرَّقِیقِ صَبْرٌ عَلَى اَلنَّارِ فَارْحَمُوا نُفُوسَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِی مَصَائِبِ الدُّنْیَا أَ فَرَأَیْتُمْ جَزَعَ أَحَدِکُمْ مِنَ الشَّوْکَةِ تُصِیبُهُ وَالْعَثْرَةِ تُدْمِیهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ فَکَیْفَ إِذَا کَانَ بَیْنَ طَابَقَیْنِ مِنْ نَارٍ ضَجِیعَ حَجَرٍ وَ قَرِینَ شَیْطَانٍ أَ عَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِکاً إِذَا غَضِبَ عَلَى اَلنَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضاً لِغَضَبِهِ وَ إِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَیْنَ أَبْوَابِهَا جَزَعاً مِنْ زَجْرَتِهِ . ای مردم شما چونان مسافران در راهید، که در این دنیا فرمان کوچ داده شدید، که دنیا خانه اصلى شما نیست و به جمع آورى زاد و توشه فرمان داده شدید. آگاه باشید این پوست نازک تنِ شما ، طاقت آتش دوزخ را ندارد پس به خود رحم کنید، شما مصیبت هاى دنیا را آزمودید . آیا ناراحتى یکى از افراد خود را بر اثر خارى که در بدنش فرو رفته، یا در زمین خوردن پایش مجروح شده، یا ریگهاى داغ بیابان او را رنج داده، دیده اید که تحمّل آن مشکل است پس چگونه مىشود تحمّل کرد که در میان دو طبقه آتش، در کنار سنگهاى گداخته، همنشین شیطان باشید؟ آیا مىدانید وقتى که مالکِ دوزخ بر آتش غضب کند، شعله ها بر روى هم مى غلتند و یکدیگر را مىکوبند و آنگاه که بر آتش بانگ زند میان درهاى جهنّم به هر طرف زبانه مىکشد.
قال رسول الله (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) : أتَدرونَ لِمَ سُمِّیَ شَعبانُ شَعبانَ؟ لِأَنَّهُ یَتَشَعَّبُ مِنهُ خَیرٌ کَثیرٌ لِرَمَضانَ و إنَّما سُمِّیَ رَمَضانُ رَمَضانَ لِأَنَّهُ تُرمَضُ فیهِ الذُّنوبُ أَی تُحرَقُ ( إنّما سُمِّیَ رَمَضانُ لِأَنَّهُ یُرمِضُ الذُّنوبَ ) : آیا مىدانید که چرا شَعبان را شَعبان نامیده اند؟ چون از آن خیر فراوان براى رمضان منشعب مىشود، و رمضان را به این خاطر رمضان نامیده اند که گناهان در آن سوزانده مىشوند . (این ماه را رمضان نامیدهاند چون گناهان را میسوزاند. )
مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج5، ص 43.
** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
********************************
** الأِقبالُ بِالأعمالِ الحَسَنَةِ فِیما یُعمَلُ مَرَّةً فِی السَّنَةِ (رویآوردن به اعمال نیک درباره اعمالی که در سال یکبار انجام میشوند) معروف به اقبال الاعمال کتابی است درموضوع ادعیه و اعمال سال و زیارات معصومین (ع) به زبان عربی، نوشته علىبن موسى بن طاووس حلى متوفای 664 هجرى قمری از علمای برجسته و فقهای شیعه ( ویکی شیعه)
***نسیم معرفت***
به نام خدا
** ( انسان موجودی ناآرام )
مرغِ باغِ ملکوتم نِیَم از عالمِ خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
روح آدمی که لطیفه الهی است شاکِله اصلی انسان را تشکیل می دهد و این روح ، نَفخه ای رحمانی است که در آدمی دمیده شده است . برای درکِ عظمتِ روحِ آدمی همین بس که به اضافه تشریفیه که دال بر عظمت است به خداوند نسبت داده شده است چنانکه خداوند در آیه 29 از سوره حِجر چنین فرمود : ...وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی.... یعنی و از روح خود در او (آدم «عَلَیهِ السَّلامُ» و انسان) دمیدم .
علم و دانش و معرفت و فهم و تعقُّل و خِرَدورزی و تَعالِی و رشد و کمال و سعادت و هدایت و محبت و لطف و مهربانی ... و نیز جهل و نادانی و بی خِرَدی و شقاوت و قساوت و انحطاط و پستی و ضلالت و کینه و عداوت ... ، در اصل به روح آدمی بر می گردد . البته گاهی به اعتباری از روحِ انسان ، به عقل و نفس و قلب و مانند آن ها تعبیر می شود. از آن جهت که موجب حیات و زندگی به معنای عام خود است به آن روح گویند و از جهت اینکه قدرت و نیروی درک دارد به آن عقل می نامند و به علت اینکه تدبیر و مدیریت اعضا و جوارح و بدن را انجام می دهد به آن نفس گفته می شود و نفس هم در یک تقسیم به سه قسم است: نفس نباتی و نفس حیوانی و نفس انسانی که این مراتب سه گانه نفس در باره انسان در طول هم هستند و به تدریج حاصل می شوند. و در فارسی به نفس ، روان و به روح ، جان اطلاق می شود. کار عرفاء و عارفان مربوط به روح است و کار روانشناسان مربوط به رفتارهای آدمی است و رفتارهای انسان نیز نهایتاََ به روح بر می گردد و مقام عارف هیچگاه قابل قیاس با روانشناس نیست و از آن جهت که روح مرکز تحولات و حالات و عواطف و احساسات است به آن قلب می گویند و معادل قلب در فارسی همان کلمه دل می باشد.
اعضاء و جوارح انسان و مغز و ذهن و و حواس ظاهری و باطنی و سلسله اعصاب و غیره در مجموع همانند مرکبی برای روح می باشد و حاکم اصلی در وجود انسان همان روح است . حیات و ادراک و فهمیدن و و شنیدن و دیدن و سایر افعال همه مربوط به روح است. مرحوم ملا صدرای شیرازی برخلاف حُکماءِ مَشّاء بر اساس نظریه اَصالةُ الوُجود در این رابطه چنین می گوید : اَلنَّفسُ فِی وَحدَتِها کُلُّ القُوی یعنی نفس و روح آدمی (هویت و حقیقتی که از آن به «من» تعبیر می شود) در عین بساطت و وحدت ، عین قوای خود و جامع آن ها است و به عبارت دیگر با هر قُوّه ای ، عین آن قُوّه می باشد.
وقتی دانستیم که حقیقت و هویت اصلی آدمی همان روحِ اوست که اتصال تشریفی به حضرت حقتعالی دارد در این صورت هر اندازه که آدمی در مسیر قُرب پروردگار و اطاعت از آفریدگار قدم بردارد و در پی اصلاح و تربیت خویش باشد و از معاصی و نافرمانی و نفسانیات و خواسته های شیطانی دوری گزیند از روح پاک و باصفا و نورانی و مُتعالِی و سعادتمند و آرام برخوردار می گردد و هر چقدر از طریق و راه الهی خارج گردد و رها و آزاد و بی بند وبار و هَرزه باشد و آلوده به گناهان و معاصی شود به همان اندازه دارای روح پلید و ناپاک و تاریک و ظلمانی و ناآرام و مضطرب می شود. انسان باید با روح الهی خود به خدا بپیوندد تا اطمینان و آرامش یابد و آدمی تا به خدا نرسد موجودی ناآرام است اگر چه همه دنیا و تَمَتُّعات آن را در اختیار داشته باشد. کسانی که از خدا بریدند و به شیطان و یا شیاطین پیوستند اگرچه به حسب ظاهر به آرامش کاذِبِ مَقطعی می رسند ولی در واقع و در باطن خود دچار اضطراب و نگرانی و تشویش هستند و گاهی نیز مشاهده شده است که برخی افراد با برخورداری از همه لذت های مادی و نفسانی و شهوانی دست به خود کشی زدند و این حاکی از تزلزل و تَنزُّل شخصیتی و روحی است. هیچگاه انسان از راه معاصی و نافرمانیِ پروردگار به آرامش نخواهد رسید . آرامش و اطمینان در سایه یاد و ذکر خداوند است و خداوند در سوره رعد آیه 28 چنین می فرماید : الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ آنها کسانی هستند که ایمان آورده اند ، و دلهایشان (روحشان) به یاد خدا مطمئن ( و آرام ) است . آگاه باشید ، تنها با یاد خدا دلها ( روح ها) آرامش می یابد.
روح و جان و دل آدمی گاهی بر اثر عواملی زنگار می گیرد و تیره و تار می شود و به قول حافظ شیرازی : دل که آیینه صافی است غُباری دارد . انبیاء و اولیاء الهی با برنامه های الهی و نورانی آمدند تا روح و قلب و دلِ انسان را که آیینه جمالِ حضرتِ حق می باشد از کُدورات و زنگارها و تیرگی ها و غبارهای ظلمانی و شیطانی ، جلاء و صیقل و صفا دهند . جهل و نادانی و کبر و غرور و نخوت و سرکشی و طغیانگری و کینه و عداوت و دشمنی و نزاع و اختلاف و فساد و فحشاء و عصیان و گناه و معصیت و دوری از خدا ، سبب زنگار و تاریکی و ظلمت و انحطاط و پستی و شقاوت روح می شوند . هدف پیامبران و پیشوایان راستین با تعالیم نورانی و حیاتبخش الهی این است که انسان را از این آلودگی ها و ظلمات برهانَد و او را به مقام نورانی تقرُّب و قرب و عبودیت و بندگی و توحید و ذکر الهی برساند. در آیین مقدس اسلام و قرآن و تعالیم اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) به مسأله پرورش و تربیت و اصلاح و تقویت روح و جان و دل و قلب بسیار توجه شده است. همه دستورات و تعالیم دین اسلام برای تَعالِی و شکوفایی نفس و روح و قلب آدمی می باشد . برنامه هایی مانند نماز و روزه و حج و زکات و جهاد و انفاق و احسان و نیکوکاری و ... برای آن است که انسان ها تربیت و اصلاح شوند. جامعه که عبارت از فرد فرد و آحاد انسان ها است در صورتی به تَعالِی و رشد و سعادت و خوشبختی و صلاح و فلاح و رستگاری می رسند که افراد آن جامعه با پیروی از برنامه های مُتعالِی و سازنده ، خود را اصلاح و تربیت نمایند. به مساله روح و جان و دلِ انسان باید توجه شود و باید جستجو نمود که چه عواملی موجب بالندگی و حیات و یا سبب انحطاط و مرگ روحِ و دل انسان است . متاسفانه انسان ها به سلامت جسمی خود بیش از سلامتی روحی و قلبی اهتمام دارند . چه بسا برای کوچک ترین بیماری جسمی حساس می شوند و سریعا به درمان آن می پردازند ولی درباره بیماری ها و آسیب های روح و جان و دلِ خود توجهی نمی کنند و در صدد درمان و اصلاح آن برنمی آیند.
متأسفانه بیماری های روحی و قلبی به حسب ظاهر دردی ندارند تا شخص بلافاصله در پی علاج برآید . چه بسا ممکن است شخصی سال ها دچار بیماری حسادت و مانند آن باشد ولی توجهی ندارد و در پی درمانش نیست. چنین شخصی قطعا روح و قلبش بیمار است و اگر خویش را درمان نکند دچار شقاوت و بدبختی در دنیا و آخرت خواهد شد. برخی خصلت ها و کارها مانند حسادت و کینه و سوء ظن و غیبت و پشت سر گویی و حرامخواری و چشم چرانی و هرزگی و پُر حرفی و ... روح را کَدِر و تاریک و فاسد می کند و برخی امور مانند راز و نیاز با پروردگار و ذکر و مناجات و دعا و عبادت و تلاوت قرآن و حُبّ اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ) و یاد مرگ و حساب آخرت و ... همچون قطراتِ با طراوت و حیاتبخشِ باران ، سرزمین روح و جان و دل و قلب را آباد و شکوفا و سرسبز و بارور می کند .
در پایان برخی از امور را که سبب تَعالِی و اهتزاز و صفا و نورانیت و بالندگی و حیاتِ روح و جان و دلِ انسان است به اختصار ذکر می کنم که امید است که برای طالبان و خوانندگان سودمند و نافع باشد:
1- دعا و نیایش . در روایتی از علی (عَلَیهِ السَّلامُ) آمده که فرمود : عَلَیْکَ بِذِکْرِ اللّهِ فَإِنَّهُ نُورُ الْقَلْبِ .بر تو باد به ذکر خدا که آن نور قلب است. (غُرَرُ الحِکَم و دُرَرُالکَلِم :حدیث 3642.)
2- کنترل زبان و پرهیز از پُرگویی و هرزه گویی : امام باقر (عَلَیهِ السَّلامُ) فرمود : لا یَسلِمُ اَحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتّی یَخزُنَ لِسانَه . هیچ کس از گناهان سالم نمی ماند، مگر اینکه زبانش را کنترل نماید . (تُحَفُ العُقُول ص 298.)
حضرت علی (عَلَیهِ السَّلامُ) از رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) نقل کرد که آن حضرت فرمود : لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حتّى یَستَقیمَ قَلبُهُ، و لا یَستَقیمُ قَلبُهُ حتّى یَستَقیمَ لِسانُهُ . ایمان هیچ بنده اى درست نشود، تا آن که دلش درست شود و دلش درست نشود، تا آن که زبانش درست شود. ( نهج البلاغه فیض الأسلام خطبه 175 ص 571)
در انتهای خطبه 187 از نهج البلاغه فَیضُ الأسلام علی (عَلَیهِ السَّلامُ) چنین می فرماید : : عِبَادَ اللَّهِ الْآنَ فَاعْلَمُوا [فَاعمَلوا] وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَةٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِیحَةٌ وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَةٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسِیحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِیضٌ، قَبْلَ إِرْهَاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ، فَحَقِّقُوا عَلَیْکُمْ نُزُولَهُ وَ لَا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ. اى بندگان خدا، هم اکنون که «در دنیا هستید» بدانید ( عمل کنید ) و از فرصت استفاده کنید ، در حالی که زبانها آزاد، و بدن ها سالم و تندرست ، و اعضاء و جوارح ، فرمانبر و آماده اند، و راه بازگشت نیز فراهم، و فرصت زیاد است، پس فرصت را غنیمت بشمرید پیش از آن که وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد، پس فرارسیدن مرگ را حتمى بشمارید، و در انتظار آمدنش به سر نبرید که یقینا به سراغ شما خواهد آمد .
3- یاد مرگ و قیامت . امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ) : ذِکْرُ الْمَوتِ یُمِیتُ الشَّهَواتِ فِی النَّفْسِ وَیَقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَیُقَوِّی النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللّهِ وَیُرِقُّ الطَّبْعَ وَیَکْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَی وَیُطْفِیءُ نارَ الْحِرْصِ وَیُحَقِّرُ الدُّنْیا . یاد مرگ خواهش های باطل را از دل زایل می کند و ریشه های غفلت را می کَنَد و دل را به وعده های الهی قوی و مطمئن می گرداند و طبع را رقیق و نازک می سازد و عَلَمهای هوا و هوس را می شکند و آتش حرص را فرو می نشاند و دنیا را حقیر و بی مقدار می سازد . ( بِحارُ الأنوار ج6ص133ح32 - مصباح الشریعه ، اَلبابُ الثّالِث وَ الثَّمانُون فِی ذِکرِ المَوتِ ص 171 )
4- اجتناب و پرهیز از مال حرام . علی فرمود : إِذا رَغِبتَ فِى المَکارِمِ فَاجتَنِبِ المَحارِمَ . اگر خواهان مکارم و بزرگوارى ها هستى از حرام ها دورى کن. (غُرَرُ الحِکَم، ح4069.)
5- احسان و نیکی و خدمت به مردم مخصوصا خدمت کردن به محرومین و مستضعفین
6- تلاوت قرآن کریم . رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود : اِنَّ هذِهِ القُلوبَ لَتَصدَاُ کَما یَصدَاُ الحَدیدُ وَ اِنَّ جَلاءَها قِراءَةُ القُرآنِ. براستی که این قلبها ( و روح ها ) زنگار می گیرد، همان طور که آهن زنگ می زند و جَلا و صفای قلب ها قرائتِ قرآن است . ( اِرشادُ القُلوب دَیلَمی ص 78)
7- عشق و محبت و علاقه و یاد و ذکر اهل بیت : رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود : حُبِّی وَ حُبُ أَهْلِ بَیْتِی نَافِعٌ فِی سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِی الْقَبْرِ وَ عِندَ النُشورِ وَ عِندَ الکِتابِ وَ عِندَ الحِسابِ وَ عِندَ المِیزانِ وَ عِندَ الصِّراطِ . محبت من و خاندانم در هفت جا، که هول و هراس آنها عظیم است سود می بخشد : 1- هنگام مرگ 2- در عالم قبر 3- در هنگام رستاخیز 4- هنگام گرفتن نامه اعمال 5- وقت حسابرسی قیامت 6- نزد میزان و سنجش اعمال 7- هنگام عبور از صراط. (میزان الحکمه، ج2، ص 237 .)
8- عبودیت و بندگی و اطاعت حضرت پروردگار . خداوند مُتعال نمازهای پنچگانه را برای انسان بالغ واجب فرمود تا در پنج وعده به طهارت روح و جان و دل خود بپردازد و از این راه ، روحش را به خداوند پیوند بزند و با او همراه باشد . نماز پیوند و اتصال عبد به معبود است . نماز معراج برای روح مؤمن است و مؤمن واقعی از راه نماز به اوج مقامات معنوی و الهی می رسد . متاسفانه در جوامع اسلامی آنگونه که شایسته است قدر و ارزش و منزلت نماز دانسته نمی شود . همه انبیاء و همه ادیانِ معتبر به اشکال مختلف دارای برنامه نماز و نیایش بودند و در اسلام نیز به نحو خاص در پنج وعده نماز مقرر شده است .
در روایت آمده است که رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در خطاب به اَبُوذَرِ غِفاری (جُنْدَب بْن جُنادَة بْن سُفْیان الغِفاری. ابوذر از طایفه غِفار که از طوایف اصیل عرب به شمار میرود بوده و او را به واسطه نام فرزندش ذَرّ ، مُکَنّی به ابوذر کرده اند ) فرمود : یَا أَبَاذَرِِّ جَعَلَ اللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قُرَّةَ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ و حَبَّبَ إِلَیَّ الصَّلَاةَ کَمَا حَبَّبَ إِلَى الْجَائِعِ الطَّعَامَ وَ إِلَى الظَّمْآنِ الْمَاءَ وَ إِنَّ الْجَائِعَ إِذَا أَکَلَ شَبِعَ وَ إِنَّ الظَّمْآنَ إِذَا شَرِبَ رَوِیَ وَ أَنَا لَا أَشْبَعُ مِنَ الصَّلَاةِ . ای ابوذر همانا خداوند، نور چشمِ مرا در نماز قرار داده و نماز را محبوب من نمود همانگونه که طعام را برای گرسنه و آب را برای تشنه محبوب نمود . گرسنه با خوردن ، سیر و تشنه با نوشیدن ، سیراب میگردد، اما من هرگز از نماز، سیر نمیشوم. ( بِحارُالانوار، ج74، ص77. بابُ الرابِع : ما أَوصَى بِهِ رَسُولُ اللهِ «ص» إِلَى أَبِی ذَر رَحِمَهُ اللهُ )
9- تفکر . تفکر و تعقل سبب بالندگی و رشد روح و عقل می گردد و هیچ دین و آیینی به اندازه دین اسلام مردم را دعوت به تفکر و اندیشیدن نکرده است . آیات و روایات زیادی وجود دارد که انسان ها را دعوت به فکر و فهمیدن می نماید و اگر مجموعه آیات و روایاتی که در باب تفکر و عقل وارد شده جمع آوری گردد کتاب قَطوری خواهد شد . . امام حسن مجتبی (عَلَیهِ السَّلامُ) فرمود : : عَلَیکُم بِالتَّفَکُّرِ فَأِنَّهُ حَیاةُ قَلْبِ البَصیرِ وَ مَفاتِیحُ أَبوابِ الحِکمَةِ. بر شما باد به تفکر و اندیشیدن، به درستی که آن مایه زندگی و حیات دلِ انسانِ بصیر و کلید درهای حکمت است. (بحارالانوار، ج 78، ص 115)
و نیز امام صادق ع فرمود : : کانَ أَکْثَرُ عِبادَةِ أَبِی ذَزِِّ أَلتَّفَکُرَ و الْأِعتِبارَ. بیشترین عبادت ابوذر ، تفکر و اندیشیدن و پند گرفتن بود. ( بحارالانوار، ج 71، ص 323)
سیداصغر سعادت میرقدیم لاهیجی
***نسیم معرفت***
بسم الله الرحمن الرحیم
**ارزش و اهمیت نوروز در اسلام+نسیم معرفت
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
نوروز فصل شکفتن و خارج شدن از خمودی و پژمردگی است … نوروز حرکت و جنبش و رستاخیز در طبیعت است…. نوروز یعنی حیات دوباره و حرکت به سوی رشد و تعالی …نوروز یعنی داشتن صفات و سجایای عالیه انسانی … نوروز روز خداشناسی و رسیدن به کمال مطلق است…
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
دو آیه از آیات قرآن کریم در سوره حج متناسب با فصل بهار و نوروز است، یکی آیه «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّهً إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ . آیا ندیدی خداوند از آسمان ، آبی فرستاد ، و زمین ( بر اثر آن ) سرسبز و خرّم می گردد؟! و خداوند لطیف و آگاه است. (سوره حج آیه 63)
و دیگری در ابتدای سوره حج که میفرماید:«… وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَهً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ . … ( از سوی دیگر ، ) زمین را ( در فصل زمستان ) خشک و مرده می بینی ، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می فرستیم ، به حرکت درمی آید و می روید و از هر نوع گیاهان زیبا می رویاند! ( سوره حج آیه 5)
ریشه تاریخی نوروز، به پنج هزار سال قبل در عصر باستان بر میگردد و نوشته اند کسی که نوروز را پایه گذاری کرد جمشید پسر طهمورث است .
جناب ابوریحان بیرونی در کتاب «آثار الباقیه» در زمینه عید نوروز میفرماید: مردم ایران در عصر باستان پنج روز را تعطیل کرده و جشن میگرفتهاند، اول فروردین تا پنجم فروردین که جزو جشن های عمومی بود. همچنین روز ششم فروردین جشنی خاص بود که مخصوص شاه و اطرافیان وی بوده است.
سؤال : آیا نوروز از نظر اسلام پذیرفته شده یا خیر؟
حضرت آیت الله محمد حسین آل کاشف الغطاء در این رابطه نظری دارند،و آن این که عید بر چهار قسم است، اول عید دینی، دوم عید مذهبی، سوم عید ملی و چهارم عید تکوین که عید تکوین همان عید عالَم وطبیعت است . اما در روایتی از امام هادی (عَلَیهِ السَّلامُ ) داریم که فرمود :اَلعِیدُ اَربَعَهُُ لِلشِّیعَهِ ، برای شیعه چهار عید است : اَلأَضحی، اَلفِطر، اَلغَدیر و الجُمُعَهُ، پس عید دینی به معنای عام خود که مذهب را هم شامل میشود، این چهار عید است(اَلأَضحی، اَلفِطر، اَلغَدیر و الجُمُعَهُ ) و در تقسیمی که امام هادی (عَلَیهِ السَّلامُ ) کردند: بر مبنای تقسیم دینی بالمعنی العام(اعم از عید دینی و مذهبی) است، اما بنابرتقسیمی که آیت الله کاشف الغطاء کردند، چهار عید داریم : عید دینی، عید مذهبی، عید ملی و عید تکوین (که همان عید آفرینش و طبیعت و عالَم است). طبق تقسیم ایشان معلوم است که عید دینی عبارتست از عید قربان و عید فطر، عید مذهبی فقط غدیر است که البته به نظرمن غدیر برای همه است (واختصاصی به مذهب شیعه ندارد) و عید طبیعت و آفرینش .
منظور حضرت آیت الله محمد حسین آل کاشف الغطاء از تقسیمی که ذکر شد این بود که عید نوروز جزو عید عالَم و طبیعت و تکوین و آفرینش بوده و ربطی به شیعه و سنی و دین اسلام و یا باستان هم ندارد . بر این اساس، آنچه هست به طبیعت باز میگردد وربطی به دین ومذهب ندارد . الته باید توجه داشت که عید نوروز عیدی باستانی و ملی است که رنگ اسلامی دارد و مورد تأیید اسلام میباشد.
در رابطه با عید نوروز میتوان به کتاب بحار الانوار جلد 56 مراجعه کرد که بسیاری از روایات مربوط به عید نوروز در آنجا ذکر شده است و یکی از این روایات، روایت مُعَلّی بن خُنَیس می باشد که از شاگردان فدایی امام صادق (عَلَیهِ السَّلامُ ) است و در راه دفاع از اسلام و ولایت اهل بیت (عَلَیهِمُ السَّلامُ ) به شهادت هم رسید . در زمان حکومت عبد الله سفاح اولین خلیفه عباسی فرماندار مدینه ایشان را دستگیر کرد و گفت که نام شیعیان را بگو و ایشان درجواب گفت: حتی اگر شیعیان زیر پای من باشند من قدمهایم را جابجا نمیکنم لذا ایشان را به دار زدند و به شهادت رساندند . مرحوم مجلسی بخشی از روایات مربوط به نوروز را از مُعَلّی بن خُنَیس نقل میکند . یکسری از روایات وارده در باب نوروز ، نوروز را مخدوش کرده و جشنِ نوروز را رد می کند و طبق این روایات، عید نوروز مردود است، اما علامه مجلسی میفرماید: روایات مُعَلَّی بن خُنَیس مورد اعتماد، ممدوح و ثِقَه است و سند روایات ایشان درست و محکم و صحیح می باشد، بنابراین روایات دیگر در باب نوروز نمیتوانند با روایات مُعَلَّی بن خُنَیس مقابله کنند.
ممکن است سؤال یا توهم شود که طبق برخی از روایات ، نوروز مورد تأیید اسلام و اهل بیت ( علیهم السلام) نیست ؟! در پاسخ به این مطلب عرض می کنم که اگر روایات جلد 56 بحارالانوار را بررسی کنیم، مشخص میشود که نوروز در اسلام چه جایگاهی دارد؟ منصور دوانیقی (لَعنَهُ الله عَلَیه)، امام کاظم (علیه السلام) را دعوت میکند و میگوید یابن رسول الله امروز اول نوروز است شما اینجا جلوس بفرمایید تا آقایان هدایایی که میآورند و تبریک میگویند، شما هم حضور داشته باشید. امام(ع) امتناع میکند و میفرمایند: من به روایات جدم رسول الله مراجعه کردم و روایتی مبنی بر تأیید نوروز ندیدم، بلکه اسلام آیین نوروز را محو کرد. این یعنی مخدوش شدن نوروز و آنهایی که نوروز را رد میکنند، یکسری از این روایات را میگیرند، منصور دوانیقی ایشان را قسم میدهد که شما را به خدا اینجا بنشینید و امام(ع) ناچاراً نشستند[وَ حُکِیَ أَنَّ المَنصُورَ تَقَدَّمَ إِلیَ مُوسَی بنِ جَعفَرِِ(ع) بِالجُلُوسِ لِلتَّهنِئَةِ فِی یَومِ النِّیرُوزِ وَ قَبضِ ما یُحمَلُ إِلَیهِ فَقالَ (ع): «إِنِّی قَد فَتَّشتُ الأَخبارَ عَن جَدِّی رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَلَم اَجِدْ لِهذَا العِیدِ خَبَراً وَ إَنَّهُ سُنَّةُُ لِلفُرسِ وَ مَحاها الإِسلامُ، وَ مَعاذَ اللّهِ أَن نُحیِیَ ما مَحاهُ الإسلامُ». فَقالَ المَنصُورُ: «إِنَّما نَفعَلُ هَذا سِیاسَةََ لِلجُندِ، فَسَأَلتُکَ بِاللّهِ العَظیمِ إِلاّ جَلَستَ.... بِحارالأنوار ج 56 ص 101]
مرحوم مجلسی در ادامه میفرماید: روایات مُعَلَّی بن خُنَیس از نظر استحکامِ سند بالاتر از این روایتی است که اشاره شد. نظر بنده این است که از این روایت هیچ خدشه ای بر نوروز فهمیده نمی شود . بنده که به همه روایات جلد 56 اشراف داشتم و مسائل را در ذهن داشتم به این نتیجه رسیدم که امام (ع) میخواهند بفرمایند: اسلام آیین نوروز و سنت ایرانیان را محو نکرد بلکه خرافات و شرکهایی مربوط به نوروز و جشن نوروز را محو کرد و تعبیر امام کاظم ع که فرمود :اسلام ، آیین نوروز را محو کرد ، مرداش ، محو کردن شرک وخرافاتی بود که همراه نوروز بوده نه اینکه اسلام اصل نوروز را محو کند.
پس باید گفت که کار اسلام نسبت به برخی از چیزها ، تصفیه و پاکسازی است . اسلام گاهی بعضی از امور را به طور کل رد کرده و گاهی نیز پاکسازی میکند به این معنی که اصل مساله ومطلب را قبول دارد ولی جوانب انحرافی وباطل آن را رد می نماید . مثل نوروز که اسلام اصل آن را که همراه با شکفتن طبیعت و دید وبازدید وصله ارحام و نظافت وپاکی ظاهری وباطنی …می باشد رد نمی کندبلکه امور باطل وانحرافی آن را نفی می نماید . روایاتی که از مُعَلَّی بن خُنَیس وارد شده و علاّمه مجلسی هم آنها را تأیید میکند در واقع نشان دهنده عظمت نوروز است، و این روایتی که نقل شد هم به صورت نفی بِالکُلّ نسبت به نوروز نبوده بلکه اسلام خرافات و انحرافاتی را که همراه نوروز باشد نفی نموده است .
باید توجه کنیم که آیا مطلبی بی پایه و اساس میتواند پنج هزار سال قدمت داشته و خوبان و بدان عالَم به آن توجه داشته باشند؟ آیا ما میتوانیم اثبات کنیم که در این پنج هزار سال همه کسانی که از نوروز حمایت کردند، افراد نادانی بوده اند؟ خیر . اولاً ایرانیان مردمی هوشمند بودند و الان هم هوشمندی خود را به جهان و جهانیان نشان میدهند، این قرینه و کاشف از آن است که در نوروز چیزهای بسیار خوبی نهفته است که مورد تأیید اسلام نیز هست .، پس در یک نظر ما به این نتیجه میرسیم که از دیدگاه اسلام، مطالب مثبت نوروز صد در صد مورد قبول و تأیید است .
سؤال : مضمون روایت مُعَلَّی بن خُنَیس در باره نوروز چیست؟
مُعَلَّی بن خُنَیس در روز نوروز به محضر امام صادق(ع) شرفیاب میشود حضرت از وی میپرسد که امروز چه روزی است؟ ایشان میگوید من شنیدهام ایرانیان این روز را جشن گرفته و به هم تبریک میگویند و هدیه میدهند، امام فرمودند: بله امروز نوروز است و نوروز از چیزهای کُهَن است، نوروز روزی است که خدای تعالی با بندگان خود میثاق بست و از آنها پیمان گرفت که غیر از خدا را نپرستیده و برای او شریکی قائل نشوند، نوروز روزی است که خدای تعالی باد را آفرید . روزی است که خدای تعالی زمین را خلق کرد و باران را ایجاد کرد، روزی است که غدیر در آن صورت گرفت، نوروز روزی است که قائم آل محمد(ع) در آن روز ظهور خواهد کرد و روزی است که ابراهیم بتهای قومش را شکست، نوروز روزی است که پیغمبر(ص) امیر المؤمنین(ع) را بر شانه های خود قرار دادند و در پشت بام کعبه هر بتی بود را بر زمین انداخته و آنها را خُرد کردند.
در روایت دیگری مرحوم مجلسی نقل میکند نوروز روزی است که حضرت آدم(ع) خلق شد و هر کسی در نوروز از خدا حاجتی طلب کند، حاجت او روا خواهد شد. سند این روایات قوی است و شیخ بهایی و دیگران برای شخصیت مُعَلَّی بن خُنَیس و سند وی اهمیت قائل هستند، وقتی فی الجمله این روایات را قبول کنیم، میبینیم نوروز در نظر بزرگان دینی ما مثبت است.
نوروز روز دعوت به توحید است
بنده به عنوان یک شهروند ایرانی به نوروز افتخار میکنم، در روز چهارم اسفند 1388 برابر با 23 فوریه 2010 میلادی در سازمان ملل متحد، قطعنامه ای را گذراندند و گفتند که در 21 مارس برابر با اول فروردین روز جهانی نوروز خواهد بود، این افتخار ایران است، کسی نگوید که شرک را جهانی میکنند، خیر، ما توحید را جهانی میکنیم، وقتی روایات جلد 56 بحار را بررسی میکنیم می بینیم که نوروز روز دعوت به توحید وتفکر در آفرینش است . نوروز ،روز صفا وصلح ومحبت و احسان ونیکی و… است ، بر این اساس است که در سازمان ملل نوروز ایرانیان، به عنوان روز جهانی نوروز شمرده میشود، ما (از طریق نوروز )چه چیزی را به دنیا ثابت میکنیم؟ ما از طریق نوروز پیام صلح و صمیمیت، اتحاد و انسان دوستی، حریت و آزادگی، خدا دوستی و حتی اهلبیت(ع) را به دنیا می رسانیم و معرفی می کنیم . در حال حاضر گستره نوروز شامل ایران، هندوستان، کشورهای قفقاز، آسیای میانه و بخشی از مردم سوریه و عراق به خصوص قسمت های تُرک نشین این کشور ها می باشد. گستره جغرافیایی نوروز پیام دارد و پیام آن این است که ما میتوانیم جهان را به سوی صلح ببریم . پهنه جغرافیایی نوروز بسیار گسترده است و وقتی نوزوز در سازمان ملل عنوان روز جهانی را به دست میآورد و در کشورهایی مثل چین و هندوستان برای نوروز اهمیت قائل هستند میتوانیم پیام صلح و نوع دوستی را از طریق این روز به همه جهانیان برسانیم، سُفَراء ایران در کشورهای دیگر و مبلّغین ما که به قارهها و کشورهای دیگر میروند میتوانند پیام نوروز را برای همه بیان نمایند، نوروز با طبیعت انسان ها سازگار است چه آنهایی که مسلمان باشند وچه غیر مسلمان . همه انسان ها با هر گرایشی نوروز را با زیبایی ها وخوبی هایی که دارد دوست می دارند. اگر نوروز را با خوبی ها وزیبایی هایی که دارد به دنیا معرفی کنیم مردم عاشق نوروز خواهند شد و چون نوروز با فرهنگ ایران تبیین میشود عاشق ایران نیز خواهند شد و به دنبال آن علامند به فرهنگ اصیل ایران و اسلام و اهل بیت ( علیهم السلام) می شوند . همین مسأله ثبت نوروز در سازمان ملل، به این معنی است که نوروز همراه با فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی ثبت شده است . ایران با قِدمت و فرهنگ اصیلی که دارد همیشه در دنیا مطرح بوده است و بر سرِ درِ سازمان مِلَل شعر معروف شیخ اجلّ سعدی شیرازی را نصب کرده اند که فرمود :
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر اعضاء را نماند قرار
این بیت شعر از سعدی یک دنیا پیام برای صلح و دوستی و محبت در سطح جهانی دارد .
سؤال : در نوروز به چه اموری توجه کنیم؟
یکی از چیزهایی که در نوروز باید به آن توجه شود، مسافرت است در شعری منسوب به امیر المؤمنین(ع) آمده که
تَغَرَّبْ عَن الأَوْطَانِ فی طَلَبِ الْعُلُى
وَسَافِرْ فَفِی الأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ
تَفَرُّجُ هَمٍّ، وَاکْتِسابُ مَعِیشَه ٍ
وَعِلْمٌ، وَآدَابٌ، وَصُحْبَه ُ مَاجِدِِ
برای کسب مجد و عظمت از وطن خود دور شو و سفر کن که در مسافرت پنج فایده است : برطرف شدن اندوه ، به دست آوردن روزی و دانش و آداب زندگی و هم نشینی با بزرگواران .
مستدرک الوسائل، ج8، باب استحباب السفر.
مسافرت آثار بسیار مثبتی در زندگی و روح و روان و نگرش و دید انسان بوجود می آورد . در آیات و روایات به سیر وسیاحت توجه خاصی شده است . در شعری که منسوب به علی ع است و در بالا ذکر کردم آن حضرت می فرماید : در مسافرت پنج چیز نصیب شما میشود : 1-برطرف شدن اندوه 2- به دست آوردن روزی 3- دانش 4- آداب زندگی5- هم نشینی با بزرگواران .
عصر ما عصر اضطراب است، ساختمان های غیر اسلامی در محیط شهر انسان را کلافه میکند و روح و روان افراد را آزرده و رنجور می نماید ، همه اینها عارضه و آسیب دارد، اسلام میفرماید: مسافرت کنید تا سالم بمانید {قال رسول الله : سافِروا تَصِحُّوا یعنی مسافرت کنید تا سالم بمانید. اَلدَّعوات (لِلرّاوَندی) ،ص 76} . وقتی انسان یکسال در منطقه و مکانی خاص حضور داشته باشد و در تعطیلات نوروز هم مسافرت نکند، طبیعتا دچار مشکلات روحی می شود و از نشاط و روحیه سالم برخوردار نیست ؟ مسافرت هم دو بخش است، کوتاه مدت و بلند مدت، حضرت آیت الله بهجت فرمود: مسافرت بدن را تنظیم میکند، ایشان فرمود: شما مسافرت کنید حتی برای رفتن به یک امامزاده، یعنی مسافرت این قدر ارزش دارد . مسافرت اقسامی دارد :1-مسافرت برای تحصیل 2- مسافرت برای زاد و توشه آخرتی مثل مسافرت به مکه معظمه و کربلا، 3- مسافرت برای تأمین معاش 4- مسافرت برای معصیت و خلاف که حرام و ممنوع است 5- مسافرت برای حلال، یعنی تفرج و امور حلال.
**آسیب شناسی نوروز
متأسفانه نوروز مواجه با برخی خرافات و آسیب هاست که باید آنها را کنار بگذاریم، مثل فخر و مباهاتی که افراد نسبت به هم انجام میدهند و یا ریخت و پاشها و اسراف هایی که صورت می پذیرد و یا خدای نکرده موسیقی مبتذل یا جوک هایی که شخصیت افراد ( مسلمان یا غیر مسلمان ) را تخریب میکند، لذا شوخی هایی که مربوط به اقوام بوده و به صورت پیامکی و مانند آن رد و بدل میشود ممنوع و حرام است و باید کنار گذاشته شود.
دیگر مسائلی که باید در نوروز به آنها توجه شود،عبارتند از :
صله ارحام، نظافت عمومی و اجتماع، پوشیدن لباس نظیف و نو، رفتن به زیارت بزرگان و دانشمندان، مثلاً امام صادق(ع) فرمود: وقتی روز نوروز شد، غسل انجام داده و پاک ترین لباسهایت را بپوش و از بهترین عطرها استفاده کن. هدیه دادن در نوروز سفارش شده، زیارت قبور اموات و خصوصاً شهدا سفارش شده . ایجاد نشاط و سرور، آشتی دادن در نوروز، شکر گزاری از نعمات الهی مثل باران و طبیعت، تفکر در آفرینش، با هم بودن مورد سفارش است . توجه داشته باشیم که گاهی خود با هم بودن و در کنار خانواده و عزیزان و آشنایان بودن برکاتی دارد . نوروز فرصتی است که خانوادهها میتوانند در کنار هم باشند و عاطفه ای را که در ضمیرشان است به همدیگر نشان دهند . در نوروز دعای خیر برای دیگران و جوانان و کشور و رهبر عزیز ما حضرت آیت الله خامنه ای و … شود ، نوروز تجدید قوا برای کار در طول سال است، خانه تکانی ظاهر و باطن است، نوروز شستشوی کینهها از سینه هاست، نوروز توجه کردن به بچه هاست، بچهها حق دارند که در نوروز برایشان لباس مناسب تهیه شود و به آنها عیدی داده شود و …
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
http://www.parsiblog.com/Main.aspx
به نام خدا
انالله و انا الیه راجعون
رحلت حضرت حجت الأسلام شیخ جعفر جواد شجونی فومنی گیلانی « عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران و از اعضای حزب موتلفه اسلامی » را به همه انقلابیون و مردم ایران و مردم گیلان و فومن و نیز به همه طلاب و فضلاء گیلانی و نماینده ولی فقیه در گیلان حضرت آیت الله زین العابدین قربانی و به بیت شریف آن مرحوم و نیز به مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای تسلیت عرض می نمایم . او از همراهان نواب صفوی در دوران مبارزه با حکومت پهلوی بود . او مجاهدی نستوه و انقلابی خستگی ناپذیر بود که عمر شریفش را در راه مبارزه با ظلم و بیدادگری و روشنگری و افشاگری چهره های نفاق و منافقان و مقابله با ستمگران و غارتگران سپری نمود و سال ها در زندان رژیم پلید و منحوث پهلوی زیر شکنجه های سخت و وحشتناک قرار گرفت ولی خم به ابرو نیاورد و هیچگاه تسلیم خواسته های نامشروع رژیم نامشروع شاه قرار نگرفت . همه انقلابیون ایران و مردم گیلان او را به صراحتِ لهجه و شجاعت می شناسند . او نمونه و الگوی در صداقت در رفتار و گفتار بود . او سنبُل حقیقت گویی و افشاگری چهره های نفاق بود . او مدافع انقلاب و ارزش های انقلابی و دینی و پشتیبان راستین ولی فقیه زمان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای و حامی خط اصیل ولایت مطلقه فقیه بود و در راه دفاع از انقلاب و ارزش ها و ترویج تعالیم حیاتبخش اسلام و قرآن و مکتب نورانی اهل بیت (علیهم السلام) سختی های زیادی به جان خرید و با اخلاص و صبر و شکیبایی ستودنی به اسلام و انقلاب خدمت نمود . خداوند او را با پیامبر و آلش (علیهم السلام) و صالحین محشور فرماید .
سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
روز یکشنبه
ششم صفرالمظفر 1438 ه.ش
شانزدهم آبان 1395 ه.ش
آهی کشم زدل که کاش توبودی کنارمن+استادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیج
هرمَسئولی که بمردم خدمت نکندبایدتوی دَهَنش مُوش مُرده گذاشت
برو شیخا به فکر خویشتن باش !!+وبلاگ حکیم عسکری گیلانی
آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی+تبلیغ
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی