به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، امام باقر(ع) با تأسیس اولین دانشگاه اهل بیت شاگردان و اصحاب بسیاری را تربیت کرد و صدها فارغ التحصیل در موضوعهای گوناگون به جامعه عرضه کرد.
شیخالطائفه (شیخ طوسی) در رجال خود، اصحاب و شاگردان امام محمدباقر(ع) را 462 نفر مرد و 2 زن دانسته که در میان آنها برخی از نظر اعتبار و وثاقت و ملازمت با امام باقر(ع) را داشتند.
در این میان عدهای از ایرانیان افتخار شاگردی و ملازمت با امام محمدباقر(ع) را داشتند که به مناسبت سالروز ولادت سراسر نور باقر آلمحمد(ص) به معرفی «3 تن از اصحاب ایرانی امام باقر(ع)» نوشته سید حسن قریشی میپردازیم:
*حمّاد بن ابی سلیمان/یار اصفهانی امام باقر(ع)
ابو اسماعیل حمّاد بن ابی سلیمان از ایرانیان مقیم کوفه است، پدرش فرمانروای اصفهان بود که در جریان فتح آن شهر در زمان خلیفه دوم به دست ابوموسی اشعری به همراه خانواده اسیر شد و سپس در حضور خلیفه دوم، اسلام آورد.
وی از جمله 10 موالی بود که معاویه در جریان جنگ صفین به ابوموسی اشعری بخشید و ابوموسی او را به پسرش ابراهیم داد و ابراهیم او را آزاد کرد و سپس پدر حمّاد در کوفه ساکن شد، ابوسلیمان در کوفه به زندگی جدید خود پرداخت و فرزندش را به تحصیل علم و دانش گمارد؛ به طوری که حمّاد در زمره دانش آموختگان مشهور کوفه قرار گرفت.
حمّاد پس از کسب علوم مقدماتی وارد دانشگاه امام باقر و امام جعفر صادق(ع) شد و به حدی در کسب دانش پیش رفت که دانشمندان اسلامی از وی به عنوان امام، مجتهد، فقیه، جواد و کریم یاد کردهاند و او را به کثرت حدیث توصیف کردهاند.
ابن سعد از حمّاد بن زید نقل میکند: حمّاد بن ابی سلیمان به بصره مسافرت کرد، پس از بازگشت، از وی پرسیدند: بصریان را چگونه یافتی؟ گفت: آنان شاخهای از اهل شام هستند که در نزدیکی ما فرود آمدهاند.
حماد بن زید میافزاید: یعنی آنان درباره علی(ع) چون ما نیستند.
سید محمد امین این گفتار حمّاد را نشانه تشیع او میداند؛ به جهت اینکه بصریان از امیرمؤمنان(ع) روی گردان و اهل کوفه، شیعه آن حضرت بودند، حمّاد پس از خدمات زیادی که در طول عمر خود انجام داد، در سال 120 قمری و در کهولت سن وفات یافت.
*داوود بن ابیهند سرخسی؛ یار خراسانی امام باقر(ع)
داوود بن ابی عذافر قشیری سرخسی، اصالتاً خراسانی و اهل سرخس است، ذهبی زادگاه وی را شهر مرو میداند و چون داوود مدتی در بصره اقامت داشته به بصری نیز شهرت یافته است، نام پدرش دینار بن عذافر، معروف به ابی هند است، داوود چون پدرش مولای زنی از قشیریها بود، به این جهت به قشیری نیز شهرت دارد.
داوود از طریق خیاطی یا فروش خز، گذران زندگی میکرد و در کنار آن به تحصیل علم و دانش نیز میپرداخت، او از اصحاب ایرانی امام محمدباقر(ع) است، مامقانی اظهار میدارد که وی باید امامی مذهب باشد که صاحب «الذریعه» و «اعیان الشیعه» به امامی بودن و تشیع او تصریح کردهاند.
داوود در علم تفسیر از علمای مشهور عصر بود، او تفسیری معروف به تفسیر «ابن ابی هند» داشت که اثری از آن نمانده است، علاوه بر آن، او فقیهی کامل بود که از دوران جوانی در زمان حسن بصری فتوا میداد.
حماد بن زید میگوید: در فقه احدی را برتر از داوود ندیدم، علمای اهل سنت داوود را از راویان موثق به شمار میآورند و علامه امینی وی را فردی دانسته است که همگان در ثقه بودنش اتفاق نظر دارند.
داوود علاوه بر شهرت علمی، در زهد و تقوا نیز شهره بود، او چهل سال پنهان از دیگران، روزه گرفت؛ بدین ترتیب که به هنگام خروج از خانه، با تظاهر به نداشتن روزه، غذای خود را بر میداشت و به دنبال کسب روزی بیرون میرفت؛ ولی در بین راه، آن را به فقرا میداد و شب هنگام به خانه بر میگشت و افطار میکرد.
یکی از کارهای او، نصیحت به جوانان است. محمد بن ابی عدی در حکایتی از دوران جوانی خود میگوید: روزی داوود به ما رو کرد و گفت: ای جوانها! برایتان از مطلبی خبر میدهم که شاید برای برخی مفید باشد، خردسال که بودم به بازار میرفتم و هنگامی که آهنگ بازگشت به منزل مینمودم، با خود شرط میکردم که تا رسیدن به فلان مکان، ذکر خدای تعالی بگویم و چون به آن مکان میرسیدم تا مکان بعدی همین کار را تکرار میکردم تا آنکه به منزل میرسیدم، مرگ داوود در سال 140 قمری در راه مکه اتفاق افتاد.
*محمد بن اسحاق؛ نخستین کسی که سیره پیامبر(ص) را نوشت
محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار (ابوعبدالله) از موالیانی است که پدرانش مسیحی بودند و یسار بن خیار یا یسار بن کوتان از مسیحیانی بود که در «نفیره»، روستایی در حوالی عین التّمر زندگی میکردند و این منطقه، جزو ایران و از نواحی تابعه عصر ساسانی بود، خالد بن ولید پس از فتح این نواحی، یسار را همراه چهل تن دیگر به اسارت گرفت و به مدینه برد، یسار پس از ورود به مدینه، مولای فیس بن مخرمه شد.
یسار، سه پسر به نامهای اسحاق، موسی و عبدالرحمن داشت که هر سه از محدثان و راویان حدیث بودند، اسحاق با دختر یکی از موالی ازدواج کرد که حاصل آن، سه پسر و یکی از آنها محمد بود.
محمد در سال 80 یا 85 قمری در مدینه متولد شد و دوران کودکی و نوجوانی را در این شهر که مرکز عمده حدیثی بود، گذراند، وی سپس در 30 سالگی برای بهرهگیری از اخبار سیرهنویسان، به مصر رفت و پس از پیروزی عباسیان بر امویان، به عراق آمد و مدتی در کوفه و ری اقامت گزید.
در زمان خلافت منصور، کتاب معروف خود «مغازی» را تألیف کرد و در میان مردم کوفه و سایر مناطق منتشر ساخت، کتاب سیره او اولین سیره نسبتاً جامعی است که به دلیل نظم منطقی موجود در آن، به عنوان نخستین کار اصیل در این زمینه شناخته شده است.
محمد بن اسحاق، محدث و اولین سیره نویسی است که زندگانی پیامبر اکرم(ص) را به رشته نگارش درآورده است، شیخ طوسی و برقی او را در شمار اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) نام بردهاند و برقی پدرش اسحاق را نیز از اصحاب امام باقر(ع) دانسته است.
*یار ایرانی امام باقر(ع) که لقب «امیر المحدثین» گرفت
ابن اسحاق زمانی که در مدینه بود، به شیعه بودن متهم شد و چون در کتابش، روایات «و انذر عشیرتک»، «حدیث غدیر»، حدیث بلند «الجنان و النوق» را از امام باقر(ع) و دیگر احادیث را در اثبات خلافت علی (ع) نقل کرد، به تشیع متهم شد و حتی علمای اهل سنت، از جمله «خطیب بغدادی» او را به تشیع متهم کردند، با این وجود شیخ طوسی او را از دوستداران و عاشقان اهل بیت(ع) میدانند.
ابن اسحاق، حافظه بسیار قوی داشته و احادیث زیادی را حفظ بوده است و به خاطر حافظه بیمانند، او را «امیر المحدثین» خواندهاند، او با نوشتن سیره یا مغازی، سنت و احادیث پیامبر(ص) را حفظ و در اختیار مسلمانان قرار داد.
وی برای جمعآوری اخبار، به بصره، کوفه، مصر، بغداد و ری سفرهای طولانی کرد، به جز کتاب مغازی یا سیره، چند کتاب به او منسوب است، از جمله: الفتوح، سیر العرب، اخبار صفین و حدیث المعراج و الاسراء، محمد بن اسحاق عاقبت در سال 151 قمری در بغداد درگذشت و در مقابر خیزران دفن شد.
زندگینامه امام جواد (ع)
1.حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )
2. شهادت حضرت جواد (ع )
3.زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
حضرت امام محمد تقی جوادالأئمه (ع )
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدینه ولادت یافت . نام نامی اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت . مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت ، سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد . " از اینجا بود که مأمون نخستین کاری که کرد ، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی دایمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دایمی که امام جواد (ع ) از ناحیه این مأمور خانگی برده است ، در تاریخ معروف است " . از روشهایی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار می بست ، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی می خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نیز چنین روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمی دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی و زیادی سالهای عمر ندارد . باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران ، زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت نموده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گردید و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری پاسخ گفت . برای نمونه ، یکی از مناظره های ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زیر نقل می کنیم : " عیاشی در تفسیر خود از ذرقان که همنشین و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل می کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی برگشت و بسیار گرفته و پریشان حال به نظر رسید . گفتم : چه شده است که امروز این چنین ناراحتی ؟ گفت : در حضور خلیفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جریانی پیش آمد که مایه شرمساری و خواری ما گردید . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خلیفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خلیفه طریقه اجرای حد و قصاص را پرسید . عده ای از فقها حاضر بودند ، خلیفه دستور داد بقیه فقیهان را نیز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خلیفه از ما پرسید : حد اسلامی چگونه باید جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست باید قطع گردد . خلیفه گفت : به چه دلیل ؟ گفتم : به دلیل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کریم در آیه تیمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم . بسیاری از فقیهان حاضر در جلسه گفته مرا تصدیق کردند . یک دسته از علماء گفتند : باید دست را از مرفق برید . خلیفه پرسید : به چه دلیل ؟ گفتند : به دلیل آیه وضو که در قرآن کریم آمده است : ... و ایدیکم الی المرافق . و این آیه نشان می دهد که دست دزد را باید از مرفق برید . دسته دیگر گفتند : دست را از شانه باید برید چون دست شامل تمام این اجزاء می شود . و چون بحث و اختلاف پیش آمد ، خلیفه روی به حضرت ابوجعفر محمد بن علی کرد و گفت : یا اباجعفر ، شما در این مسأله چه می گویید ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در این باره سخن گفتند . من را از بیان مطلب معذور بدار . خلیفه گفت : به خدا سوگند که شما هم باید نظر خود را بیان کنید . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند می دهی پاسخ آن را می گویم . این مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بیان کردند خطاست . حد صحیح اسلامی آن است که باید انگشتان دست را غیر از انگشت ابهام قطع کرد . خلیفه پرسید : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زیرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود باید بر هفت عضو از بدن انجام شود : پیشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه یا مرفق یا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی باقی نمی ماند ، و در قرآن کریم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نباید آنها را ببرد . معتصم از این حکم الهی و منطقی بسیار مسرور شد ، و آن را تصدیق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان می گوید : ابن ابی دؤاد سخت پریشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خلیفه رد شده است . سه روز پس از این جریان نزد معتصم رفت و گفت : یا امیرالمؤمنین ، آمده ام تو را نصیحتی کنم و این نصحیت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری می گویم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکیل می دهی تا یک مسأله یا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری و لشکری حاضر هستند ، حتی خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهایی که در حضور تو می شود هستند ، و چون می بینند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه می کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل می گردد ، و پایه های قدرت و شوکت تو متزلزل می گردد . این بدگویی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد این مشعل نورانی و این سرچشمه دانش و فضیلت را خاموش سازد . این روش را - قبل از معتصم - مأمون نیز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار می برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکیل مجالس مناظره زد و از جمله از یحیی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهایی کند ، شاید بتواند از این راه به موقعیت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه این مناظرات سربلند درآمد . روزی از آنجا که " یحیی بن اکثم " به اشاره مأمون می خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نیز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسیار کرد و آنگاه از یحیی خواست آنچه می خواهد بپرسد . یحیی که پیرمردی سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه می فرمایی مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت می خواهد بپرس . یحیی بن اکثم پرسید : اگر کسی در حال احرام قتل صید کرد چه باید بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آیا قاتل صید محل بوده یا محرم ؟ عالم بوده یا جاهل ؟ به عمد صید کرده یا خطا ؟ محرم آزاد بوده یا بنده ؟ صغیر بوده یا کبیر ؟ اول قتل او بوده یا صیاد بوده و کارش صید بوده ؟ آیا حیوانی را که کشته است صید تمام بوده یا بچه صید ؟ آیا در این قتل پشیمان شده یا نه ؟ آیا این عمل در شب بوده یا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده یا احرام حج ؟ یحیی دچار حیرت عجیبی شد . نمی دانست چگونه جواب گوید . سر به زیر انداخت و عرق خجالت بر سر و رویش نشست . درباریان به یکدیگر نگاه می کردند . مأمون نیز که سخت آشفته حال شده بود در میان سکوتی که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی عباس و اطرافیان کرد و گفت : - دیدید و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختید ؟ سپس بحث را تغییر داد تا از حیرت حاضران بکاهد . باری ، موقعیت امام جواد (ع ) پس از این مناظرات بیشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمیر بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبیب اوس طائی - شاعر شیعی مشهور - ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می زیسته اند . اینان نیز ( همچنانکه امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نیشابور بیرون کردند . عبدالله بن طاهر چنین کرد و سپس کتب او را تفتیش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحید و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت می خواهم عقیده سیاسی او را نیز بدانم . ابوتمام شاعر نیز از این امر بی بهره نبود ، امیرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترین شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاریخ ادبیات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند . اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی ، می نوشت و آنان از شعر لذت می بردند و آن را می پسندیدند ، همین که آگاه می شدند که از ابوتمام است یعنی شاعر شیعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور می دادند که آن نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمیر - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نیز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسیار دید ، او را سالها زندانی کردند ، تازیانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دین بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدین سان دستگاه جبار عباسی با هواخواهان علم و فضیلت رفتار می کرد و چه ظالمانه !
شهادت حضرت جواد (ع )
این نوگل باغ ولایت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بویش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و روایاتی که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زینت بخش صفحات تاریخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید . امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت این امر - همچنان که اشاره کردیم - این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود . از این جهت ، درصدد تحریک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می نهد . این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش ، تسلیم گردید . آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سیاه روی دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد . امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چیزی نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سیه کار با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشیمان و گریان شد ، اما پشیمانی سودی نداشت . حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گریه می کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی که نتوانی از آن نجات بیابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای دیگری هم نقل شده است .
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدین شرح : 1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی ) 2 - ابواحمد موسی مبرقع 3 - ابواحمد حسین 4 - ابوموسی عمران 5 - فاطمه 6 - خدیجه 7 - ام کلثوم 8 - حکیمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت . بدخواهان نگذاشتند این مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220ه . به سرای جاویدان شتافت . قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زیارتگاه شیعیان و دوستداران است .
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=42771&BiogId=11 تبیان
شاگردان و اصحاب ایرانی امام جواد(ع)
خبرگزاری تسنیم: پیشوای نهم (که درود خدا بر او باد)، با روش مناظره های علمی و پرسش و پاسخ ها در سن اندک الگوی مناسبی برای دانشمندان جوان است.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، بیست و نهم ذی القعده برابر با سالروز به شهادت رسیدن امام محمد تقی(که درود خدا بر او باد) است. یکی از ابعاد مهم زندگی این امام بعد فرهنگی آن است. این پیشوای بزرگ در مکتب خویش شاگردانی تربیت کرده و علوم و دانش خود را توسط آنان در جامعه منتشر می کرد.
امامی که الگوی دانشمندان جوان است/ ارزش علم در کلام امام عالم
امام نهم در مقام رهبرى امت اسلام، به عنوان الگوى دانشمندان جوان، چنان در عرصه علم و دانش درخشید که دوست و دشمن را به تعجب و شگفتى واداشت. گفتوگوها، مناظرات، پاسخ به شبهات عصر، گفتارهاى حکیمانه و خطابه هاى ایشان، گواه روشنى بر این ادعاست.
امام در سنین نوجوانى از عالمترین و آگاهترین دانشمند عصر خود بود و مردم از دور و نزدیک به حضورش شتافته و پاسخ مشکلات علمى خود را از ایشان دریافت مى کردند. ابن حجر هیثمى در کتاب «الصوائق المحرقه» مى گوید: مأمون او را به دامادى انتخاب کرد، زیرا با وجود کمى سن، از نظر علم و آگاهى و حلم بر همه دانشمندان برترى داشت.
از نگاه امام نهم، یک جوان مسلمان باید به علم و دانش روى آورد و آن را به عنوان مونس و یار مناسب براى خود برگزیند؛ دوستان خود را بر اساس بینش و دانش انتخاب کند و شخصیت اجتماعى خود را به وسیله دانش و علم مشخص سازد؛ براى مجالس و دیدار دیگران علم هدیه برد و در تنهایى و غربت و سفر، علم و دانش را بهترین همسفر و مونس خود بداند؛ چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ریشه همه پیشرفتهاست.
امام محمد تقى علم و دانش را یکى از مهمترین عوامل پیروزى و رسیدن به کمالات معرفى مى کرد و به انسان هاى کمالخواه و حقیقتطلب توصیه مى نمود که در راه رسیدن به آرزوهاى مشروع و موقعیت هاى عالى دنیوى و اخروى از این نیروى کارآمد بهره لازم را بگیرند.
ایشان همچنین فرموده است: «هر کس به گفتار گوینده اى گوش فرا دهد، او را پرستش کرده است، اگر گوینده از خدا مى گوید، شنونده خدا را عبادت کرده و اگر از شیطان بگوید، شنونده نیز به پرستش شیطان پرداخته است.»
سه روش تبلیغاتی امام در دوران خفقان: مناظره، تقویت حوزه علمیه و اعزام نماینده
گوهر وجودی امام جواد(که درود خدا بر او باد) در بین مردم کمتر شناخته شده و علت مطرح نبودن ایشان، وجود شرایط سخت اجتماعی و خفقان موجود در آن عصر بود. در این شرایط روش تبلیغی امام نیز متفاوت بوده و بارزترین نوع تبلیغ ایشان مناظره است. مناظره های آن حضرت که از نخستین روزهای امامتش آغاز شد، ایشان را در تثبیت جایگاه ولایت و امامت، هدایت حقجویان و آشکار ساختن سستی گفتار ستمگران یاری کرد.
آن حضرت به دو جهت در عرصه مناظره های علمی گام نهاد. * نخست، نیاز شیعیان که با توجه به سن اندک آن حضرت در پی کشف جایگاه معنویاش بودند و * دوم، خواست مأمون و معتصم که اندیشه خوار ساختن امام و اثبات الهی نبودن آگاهی های ایشان را در سر می پروراندند. خلفا می کوشیدند با بر پا ساختن مجالس مناظره، امامان شیعه را رو در روی برخی از دانشمندان به نام زمان قرار دهند تا شاید از پاسخ پرسشی باز مانند و جایگاه معنویشان مورد تردید واقع شود.
امام در مناظره های خود چندین هدف را دنبال میکردند:
1- اثبات امامت خود
امام جواد در این مناظره ها پیش از هر چیز در پی اثبات حقانیت خود بود. بر اساس گفته مورخان، امام - با آن که هفت سال بیش نداشت - در یکی از محافل به سی پرسش پاسخ داد.
2- رسوا ساختن دروغ پردازان
امام جواد در مناظره چنان رفتار می کرد که نادرستی فضائل ساختگی خلفا آشکار شود.
3-پدید آوردن حوزه علمی
پدید آوردن حوزه علمی از دیگر شیوههای تبلیغی امام بود.
پرورش دانشپژوهان روشن بین نیز در شمار روش های تبلیغی امام نهم قرار دارد. آن حضرت ضمن پاسداری از حوزهایی که امام صادق بنیان نهاده بود، دویست و هفتاد شاگرد تربیت کرد که گروهی از آنان نیز از شاگردان امام هشتم شمرده می شدند.
همچنین امام نهم برای خنثی ساختن تبلیغات شوم بنیعباس و ارائهی اسلام راستین به مردم، نمایندگانی به مناطق مختلف میفرستاد. این نمایندگان، کارگزاران امام جواد(ع) شمرده می شدند و در مراکزی چون اهواز، همدان، سیستان، بست، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه و قم زمینه اتحاد شیعیان و پیوند آنها با معصوم را فراهم می آوردند.
امام جواد(ع) همچنین به پیروانش اجازه می داد درون دستگاه حکومت نفوذ کنند و پست های حساس را در دست گیرند. «محمد بن اسماعیل بن بزیع» و «احمد بن حمزه قمی» از این فرصت بهره بردند و با رسیدن به موقعیت های ممتاز حکومتی در مسیر خدمت به دین و دینداران گام برداشتند.
در جدول زیر به نام و زندگی تعدادی از شاگردان و اصحاب ایرانی امام نهم شیعیان و برخی از اصحاب عراقی به طور مختصر پرداخته شده است.
نام شاگردان | تولد و مرگ | زندگی و خدمات |
ابن سکیت یعقوب بن اسحاق اهوازی | محل ولادت وی سال 186 هجری در «دورق اهواز» بود که یکی از مراکز علمی و فرهنگی کهن ایران اسلامی است. وی در سال 246 هجرى به دست متوکل به شهادت رسید. | ابن سکیت، نزد امام جواد و امام هادی(ع) از احترام زیادی برخوردار بود. او از امام جواد (ع) روایات و مسائلی نقل کرده است. وی از علمای برجسته ادبیات عرب بوده، که در علم فصاحت و بلاغت و اشعار عرب ید طولائی داشته است، و کتاب مشهور «تهذیب الالفاظ اصلاح منطق»، در ادبیات، اثر اوست. |
علی بن مهزیار اهوازی | در سده سوم هـجری میزیسته و سال رحلت او مشخص نیست. وی در اصل از هندیجان بود و پس از آن که به اهواز آمد، به اهوازی شهرت یافت. مزار وی در شهر اهواز واقع شده و مورد توجه مخصوص شیعیان است. | علی بن مهزیار یکی از اصحاب امام جواد(ع) و شخصیتی است پر ارج و شناخته شده در میان شیعیان؛ به نوشته نجاشی او از امام رضا و امام جواد(ع) هر دو روایت نقل کرده و از نزدیکان امام جواد(ع) بوده و آن حضرت در بزرگداشت وی عنایت ویژهای داشتهاند. روایات او از امام جواد(ع) نسبتأ زیاد است و آن بزرگواران وی را به عنوان وکیل خویش منصوب کرده بودند. وی از مفسران قرن سوم هجری است و بیش از 30 کتاب و رساله در زمینه های مختلف معارف اسلامی دارد. او تفسیری دارد، و نیز کتابی به نام «حروف القرآن» در زمینه قرآن دارد. او آثاری در زندگینامه پیامبران، فقه و مقالاتی در اشربه، بازرگانی و پیشه وری نگاشته است. |
ابراهیم بن مهزیار | دوران زندگی او را میتوان بین سالهای 195 265 ه دانست. تبارش در «دورق» خوزستان میزیستند و پدرش در آغاز مسیحی بود و سپس به اسلام گروید. وی برادر علی بن مهزیار بوده و در اهواز زندگی می کرد. | شیخ طوسی(ره) او را از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) برمی شمارد و نجاشی می گوید: کتاب «البشارات» از اوست. ابراهیم بن مهزیار وکیل امام در گرفتن حقوق شرعیه بوده است و طبیعتا امام کسی را وکیل قرار می دهد که امین و عادل باشد. |
خیران خادم قراطیسی | تاریخ دقیق تولد و وفات وی معلوم نیست. | وی خادم امام رضا(ع) و از شیعیان مخلص و مؤمنان به ولایت اهل بیت(ع) بوده و در کتب رجال، او را جزء اصحاب مخصوص و صاحب سرّ سه امام بزرگوار: امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام برشمرده اند. از بعضی روایات برمی آید که او وکیل حضرت جواد(ع) نیز بوده است. از خیران روایات و مسائل فراوانی در موضوعات مختلف برجای مانده، که آنها را از حضرت جواد و هادی(ع) روایت نموده است. |
احمدبن اسحاق اشعری قمی | بنابرشواهد گوناگون به نظر می رسد ولادتش در اواخر قرن دوم یا اوائل قرن سوم هجری باشد. احمد بن اسحاق هنگام بازگشت از سفر حج درسال 250 هجری وفات یافت و مدفن وی در شهر سرپل ذهاب قرار دارد. | محدثی عظیم الشان، عالمی بزرگوار و یکی از اصحاب کاملا مورد اطمینان اهل بیت(ع) بوده و مانند بسیاری از اصحاب خاص ائمه (ع) از شهر مقدس قم به خدمت آن بزرگواران شتافته است. احمد بن اسحاق توانست خدمت امام جواد و هادی(ع) باشد و جزء اصحاب مخصوص امام عسکری (ع) قرار گیرد و پس از آن به شرف زیارت حضرت صاحب الزمان(عج) نائل گردد. یکی دیگر از افتخارات او این است که توانسته جزء سفرای سفارش شده حضرت حجت(عج) قرار گیرد؛ حضرت مهدی(عج) در توقیع شریفی وی را مورد تایید و عنایت قرار داده اند. به همین سبب در کتاب «ربیع الشیعه»،احمد بن اسحاق از وکلاء و سفراء و ابواب معروف حضرت حجت (عج) معرفی شده است. |
حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) | وی در سال 173 هجری قمری در شهر مدینه متولد شد و پس از 79 سال در شهر ری از دنیا رفت و مزار وی در ری زیارتگاه محبین اهل بیت است. | حضرت عبدالعظیم حسنی معروف به «سیدالکریم» با چهار واسطه به امام حسن مجتبی (ع) و با پنج واسطه به حضرت علی (ع) می رسد. 79 سال عمر با برکت او با دوران امامت چهار امام معصوم، یعنی امام موسی کاظم (ع)، امام رضا (ع)، امام محمد تقی (ع) و امام علی النقی (ع) مقارن بوده و احادیث فراوانی از آنان روایت کرده است. زمینه های مهاجرت حضرت عبدالعظیم(ع) از مدینه به ری و سکونت در غربت را باید در اوضاع سیاسی و اجتماعی آن عصر جستجو کرد. از تألیفات حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) کتاب های «خطب امیرالمؤمنین» و «روز و شب» را می توان نام برد. آن حضرت، آگاه و آشنا به معارف دین و احکام قرآن و اسلام بود. در اثر فعالیت های او بود که شیعیان ری رو به افزایش گذاشتند و تشیع در این دیار رو به گسترش نهاد. در منابع روایی روایات متعددی برای زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) در شهر ری، ثوابی همچون ثواب زیارت حضرت سیّدالشهدا، امام حسین (ع) بیان شده است. |
ابوعلی حسن بن راشد | وی در بغداد می زیست و تاریخ وقیق ولادت و وفات وی معلوم نیست. | وی از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) شمرده شده و نزد آن دو بزرگوار از منزلت و مقام والایی برخوردار بوده است. شیخ مفید او را از زمره فقیهان برجسته و شخصیت های طراز اول دانسته که عالم به حلال و حرام الهی بوده، و راهی برای مذمت و طعن بر آنان وجود نداشت. شیخ طوسی نیز به هنگام بحث از سفرا و وکلای ممدوح امامان (ع) از حسن بن راشد، به عنوان وکیل امام هادی(ع) نام برده و نامه های آن حضرت را به او یاد آور شده است. محمد بن فرج، می گوید: «در نامه ای به امام هادی(ع) از ابوعلی پرسیدم و امام (ع) در پاسخم نوشت، از ابن راشد که رحمت خدا بر او باد یاد کردی، او سعادتمندانه زندگی کرد و شهید از دنیا رفت...» |
حسین بن سعید بن حمّاد اهوازی | وی در قرن سوم هجری می زیست و در کوفه به دنیا آمد. | وی از اصحاب ممتاز و یاران مخصوص اهل بیت (ع) و از راویان ثقه و مورد اطمینان، نزد محدثین و علما است. اصالت او به کوفه باز می گردد، ولی همراه برادرش حسن به اهواز نقل مکان نمود و پس از مدتی از آنجا به قم هجرت نمود و به خدمت حسن بن ابان رسید و در همانجا بود تا این که بدرود حیات گفت. این شیعه راستین در طول عمر شریفش پیوسته محب و خدمتگذار آستان ولایت و امامت بود و توانست نزد سه امام بزرگوار رسیده و به کسب فیض بپردازد. امام رضا و حضرت جواد و حضرت هادی(ع) امامانی بودند که حسین بن سعید آنان را درک کرد و به روایت حدیث از آنان پرداخت. در زمینه علمی نیز حسین بن سعید را باید از چهره های ممتاز و شاخص به حساب آورد؛ زیرا او توانست در ابواب مختلف فقه سی جلد کتاب ارزشمند تألیف نماید. |
اسحاق بن اسماعیل نیشابوری | تاریخ ولادت و وفات او به درستى روشن نیست. | اسحاق بن اسماعیل نیشابوری، از اصحاب امام جواد و امام هادی و امام حسن عسکری (ع) و از ثقات روات شیعه می باشد. |
حسین بن عبداللّه نیشابوری |
تاریخ ولادت و وفات او به درستى روشن نیست. |
حسین بن عبداللّه نیشابوری، حاکم بُست و سیستان و از شیعیان و ارادتمندان امام جواد (ع) بود. او پنهانی به امام خمس می داد و از شیعیان در منطقه حمایت می کرد و به امور مالی و اقتصادی آنها رسیدگی می نمود. عملکرد او در زمینه سیاسی، شبیه به عملکرد علی بن یقطین در زمان امام موسی بن جعفر (ع) است. امام جواد (ع) به او اجازه داده بود که بر منصب سیاسی باقی بماند و به امور شیعیان رسیدگی و مشکلات مسلمانان را حل نماید. |
داود بن قاسم ابوهاشم جعفری | وی در بغداد متولد شد و در سال261 هجری وفات یافت و در همین شهر به خاک سپرده شد. | داود بن قاسم مشهور به ابوهاشم جعفری، یکی دیگر از اصحاب امام جواد (ع) است. او احادیث زیادی از امام جواد (ع) نقل کرده و یکی از برجستهترین یاران آن حضرت میباشد. ابوهاشم از خاندان جعفربن ابی طالب بود و در کتب رجال از وی به نیکی یاد شده است. |
احمد بن محمد بن ابی نصر بُزَنطی | وی از عالمان امامیه در کوفه بود که در سال 221 بدرود حیات گفت. | وی که از اصحاب اجماع به شمار میرود، یکی از یاران امام جواد(ع) است. وی از خواص شیعیان امام رضا و امام جواد(ع) بود که همه علمای رجال از او ستایش کردهاند. ابن ندیم از وی و کتابش که مشتمل بر روایات او از امام رضا(ع) می باشد یاد کرده و دو کتاب «الجامع» و «المسائل» را از آثار وی دانسته است. |
ابراهیم بن محمد هَمْدانى | تاریخ ولادت و وفات او به درستى روشن نیست. | از چـهـره هـاى بـرجـسـتـه و از اصـحـاب جـلیل القدر و مورد اعتماد امام رضا، امام جواد و امام هادى علیهم السلام بود. وى در عبادت بسیار کوشا بود و چهل بار حج به جا آورد. ابـراهـیـم از جـانـب امـام جـواد(ع ) وکـالت داشـت و حـضـرت بـراى او احـتـرام خـاصـى قـایـل بـود و از دیـگـر وکـلا و دوسـتـان خـود در آن مـنطقه خواسته بود با او مخالفتى نداشته باشند و از او اطاعت کنند. |
زکریا بن آدم | زکـریـا بـن آدم در شـهر قم می زیست و در همان جا وفات یافت و در نزدیکى حرم مطهر دفن شد و مزارش زیارتگاه خاص و عام است. | زکـریـا بـن آدم بن عبداللّه بن سعد اشعرى قمى، از اصحاب بزرگ و والا مقام امام رضا(ع ) و امام جواد(ع ) بود. وى فردى ثقه و وجیه بود. و آن دو امام همام نسبت به او عنایت خاصى داشتند. عـبـداللّه بـن صـلت قـمـى مى گوید: در اواخر عمر امام جواد(ع ) خدمت ایشان رسیدم آن حضرت فرمود: "خداوند صفوان بن یحیى، محمد بن سنان، زکریا بن آدم و سعد بن سعد را از جانب من جزاى خیر دهد چه این که نسبت به من وفادار بودند." |
محمد بن اسماعیل بن بزیع | سال و محل تولد او به درستى روشن نیست. | مـحـمـد بـن اسـمـاعـیل مردى پارسا و نیکوکار و درست کردار و مورد اعتماد همگان بـود که تـوفیق درک محضر سه نفر از امامان، امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام را پیدا کرد. وى هر چند از وزراى دربار عباسى بود، ولى همچون على بن یقطین، سـنـگـردار و پـنـاهگاه استوارى براى شیعیان و ستمدیدگان به شمار مى آمد و در دفع ظلم و ستم از آنان مى کوشید. |
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/509377
آهی کشم زدل که کاش توبودی کنارمن+استادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیج
هرمَسئولی که بمردم خدمت نکندبایدتوی دَهَنش مُوش مُرده گذاشت
برو شیخا به فکر خویشتن باش !!+وبلاگ حکیم عسکری گیلانی
آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی+تبلیغ
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی