انسان شناسی، حقیقت و تعریف حیات از منظر علم، قرآن، فلسفه
پرسش:دیدگاه قرآن در مورد زنده یا مرده بودن چیست؟آیا قرآن زنده بودن را مانند علوم طبیعی تعریف میکند؟ آیا جن موجود زنده است میمیرد و آیادارای روح وجسم است؟ فرشتگان موجودات زنده اند؟ زنده بودن حیوانات و گیاهان مانند انسان است و اینکه آیا دارای روح هستند ؟ واینکه کوه ودریا و... چه وضعیتی دارند؟
پاسخ:
1ـ در علوم طبیعی هیچ تعریف حقیقی از حیات وجود ندارد. لذا در میان تعاریف دانشمندان علوم تجربی در باب حیات، چیزی فراتر از شمارش آثار و خصوصیّات حیات نمی بینیم؛ کاری که از دست هر بی سوادی هم برمی آید. در سطور زیر تعریف حیات را از دایرة المعارفهای مشهور تقدیم حضور می کنیم.
ـ دائره المعارف بریتانیکا
دائره المعارف بریتانیکا ، چاپ 1973، جلد 13 در صفحات 1073 تا 1083 مطالب مبسوطی در باره ی تعریف حیات ذکر کرده که برگردان فارسی قسمت های مهم آن به شرح زیر است : « درباره ی تعریف حیات نکته ی قابل توجه این است که گر چه اطلاعات گسترده ای در زمینه های مختلف مطالعه ی جانداران به دست آمده ، اما هنوز اتفاق نظر در باره ی تعریف آن چه که هدف اصلی همه ی این مطالعات ، یعنی حیات و تعریف حیات می باشد ،حاصل نگردیده است .
متخصصین بخش های مختلف دانش زیست شناسی هر کدام از دیدگاه تخصصی خود تعریف کم و بیش متفاوتی در باره ی حیات ارائه می کنند که مهم ترین آن ها به قرار زیرند :
الف ) تعریف فیزیولوژیکی : حیات سیستمی است که قادر به انجام روند های اساسی از قبیل تغذیه ، هضم و دفع ، تنفس ، حرکت ، رشد و تولید مثل است .
ب) تعریف متابولیکی : حیات سیستمی است که به صورت مستمر مبادله ی مواد با محیط بیرونی انجام می دهد و با وجود این مبادلات، خصوصیات عمومی خود را به صورت پایدار حفظ می کند.
ج) تعریف بیوشیمیایی :موجودات زنده سیستم هایی هستند که اطلاعات ارثی قابل انتقال در خود ذخیره کرده اند . مجموعه ی این معلومات در نوکلئیک اسید ها انباشته شده و از طریق سنتز آنزیم ها و ترکیبات پروتئینی ، انجام واکنش های حیاتی را رهبری و کنترل می کنند.
د) تعریف ژنتیکی :موجودات زنده از ساده ترین یاخته ها گرفته تا انسان ، ماشین هایی هستند که با قدرت خارق العاده ای ملکول های آلی پیچیده را که منشأ صفات ، رفتار ها و تولید مواد مرکب و پیچیده از مواد خام و ساده می باشند ، به انجام می رسانند . در کنار این روند ها ماشین های زنده قادرند موجوداتی کم و بیش نظیر خود را ایجاد نمایند .
ه) تعریف ترمودینامیکی : در حالی که تمام جهان در سیر مداوم خود از نظم بیشتر به سوی نظم کمتر حرکت می کند ، موجودات زنده ظاهرا ً در خلاف جهت این مسیر عام جهان به سوی بی نظمی ، به حساب نمی آیند . بلکه وقتی موجودات زنده در یک منطقه ی محدود درجه ی نظم را افزایش می دهند ، در بخش بزرگتری در اطراف خود یا دیگر مناطق جهان ، ایجاد بی نظمی می کنند . بر پایی نظام حیاتی در روی کره ی زمین که ثمره ی آن پیدایش نظم بیشتر در برخی از ترکیبات و مواد است ، عمدتا به مدد استفاده از انرژی آفتاب امکان پذیر می شود . دریافت انرژی آفتاب در روی کره ی زمین ، مستلزم و نتیجه ی ایجاد بی نظمی بسیار زیاد در کره ی خورشید است . به بیان دیگر هزینه و صورت حساب ایجاد نظم در روی کره ی زمین ، از طریق ایجاد بی نظمی در خورشید پرداخت می شود .
ـ دائره المعارف لاروس :
واقع امر این است که جوهر اشیا به مدد شناخت های علمی کشف نمی شود . آن چه که زیست شناسان بررسی می کنند تظاهرات و آثار حیات اند که اصطلاحاًً آنها را مشخصات موجودات زنده می نامند : خصلت تغذیه که نتیجه ی آن توان تولید مثل است ، در کنار خصلت تحریک پذیری ، یعنی توانایی پایداری و مقاومت در چهار چوب محدوده ای از شرایط قابل تحمل تغییرات محیط ( تنظیم ، سازش و حفظ تعادل ) ، به عنوان خصایص اصلی حیات تلقی می شوند . هم چنین حیات با ظهور پدیده های روانی نیز مشخص می گردد .
در ادامه ی مطلب، دائره المعارف لاروس به ذکر نکات مربوط به ترکیب شیمیایی کالبد جانداران می پردازد و اشاراتی در زمینه ی کوشش های مربوط به شناخت کیفیت ظهور حیات در روی کره ی زمین به عمل می آورد .
ـ دائره المعارف آمریکانا :
حیات ، عامل و وسیله ی تمیز و تشخیص ارگانیسم ها از اشیای غیر زنده است . در چارچوب هدف های نوشته ی حاضر ، می توان حیات را با عبارت زیر تعریف کرد :
« موجودیت سازمان یافته ای که قادر به همانند سازی است. »
حیات همان متابولیسم است . متابولیسم یکی از خصائص بارز ماده ی زنده است ، اما تمام خصائص حیات محدود به متابولیسم نیستند . نکته ی مهم آن است که برخی از خصلت های حیاتی به صورت مجتمع منحصراً در بین جانداران تظاهر می کنند و همین امر تشخیص آنها را به عنوان یک موجود یا فرد یک پارچه مقدور می سازد .
در پایان باید اشاره کرد که تنها مشخصه ی حیات ، بهره وری آن از درجات بالاتر سازمان یافتگی است . جمعی معتقدند که اختلاف بین موجودات جاندار و بی جان ناشی از اختلاف درجه ی سازمان یافتگی و آرایش مواد تشکیل دهنده است . گروهی دیگر عقیده دارند که حیات مرهون یک جوهر اختصاصی است که به ماده ی غیر زنده اضافه می گردد . مکانیست ها طرفدار نظریه ی اولند و ویتالیست ها از نظریه ی دوم جانبداری می کنند .
منبع : کتاب ماهیت و منشأ حیات ، نوشته ی آقای اصغر نیشابوری
2ـ اشکالات تعاریف فوق
الف. در این تعاریف ما هیچ شناختی از حقیقت حیات پیدا نمی کنیم. این تعاریف چیزی نیستند جز بیانهایی قلمه و سلمبه که صرفاً دارند خصوصیّات روشن حیات را می شمارند؛ خصوصیّاتی که هر انسانی به راحتی می تواند آنها را شناسایی کند؛ مثل قدرت تغذیه (جذب موادّ)، قدرت دفع ، قدرت رشد، قدرت تولید مثل و همانند سازی و ... .
ب. طبق این تعاریف، خدا موجود غیر زنده تلقّی می شود. چون نه تولید مثل دارد نه جذب و دفع و نه ... . حال آنکه حیات از اوصاف کمال است؛ و محال است خدا ـ که کمال محض است ـ فاقد آن باشد.
ج. طبق این تعاریف، ملائک نیز موجودات غیر زنده محسوب می شوند؛ حال آنکه در منطق ادیان، و طبق مبانی فلسفی، ملائک نیز موجودات دارای حیات می باشند.
د. طبق برخی از این تعاریف، موجودات عقیم، غیر زنده فرض شده اند. چون قدرت تولید مثل ندارند. و اگر بگویند که تولید مثل را از تعریف بر می داریم، در این صورت بسیاری از موجودات غیر زنده نیز زنده تلقّی خواهند شد. چون موادّ طبیعی زیادی هستند که جذب و دفع و امثال آن دارند.
3ـ حیات در منطق قرآن و حکمای اسلامی
از منظر حکمای اسلامی، امور وجودی غیر قابل تعریفند و تنها امور ماهوی را می توان تعریف نمود. لذا امور وجودی را تنها از راه علم حضوری می توان ادراک کرد نه از طریق علم حصولی. حیات نیز امری وجودی و بسیط بوده غیر قابل تعریف می باشد؛ همانگونه که دیگر اوصاف وجود ، همچون وحدت و کثرت ، علم ، ظهور ، شدّت و ضعف و ... ، غیر قابل تعریف ، و به تبع خود وجود ، در غایت روشنی و وضوح بوده در تمام مراتب هستی حضور دارند.
معمولاً بسیاری از امور ، که تعریفشان مشکل است ، از طریق ضدّشان شناخته می شوند ؛ امّا حیات ، حتّی ضدّ حقیقی هم ندارد تا با آن شناخته شود ؛ چون هر موجودی به اندازه ای که از وجود بهره دارد ، به همان اندازه نیز دارای حیات می باشد. پس اگر برخی از موجودات را در مقایسه با برخی دیگر ، موجود غیرزنده می نامند ، نوعی نگاه تسامحی و سطحی است. بنا به یافته های برهانی و شهودی حکما و عرفای اسلامی ، موجوداتی چون سنگ ، هوا ، خورشید ، ماه و امثال آنها نیز حقیقتاً دارای حیات می باشند؛ لکن حواسّ بشری قادر به درک چنین حیاتی نبوده ، آثار آن را ادراک نمی کنند. در آیات و روایات نیز شواهد بسیار فراوانی یافت می شوند که دلالت بر زنده بودن جمیع موجودات عالم دارند. لذا از منظر حکما و عرفای اسلامی و آیات و روایات، از خدای تعالی گرفته تا پایین ترین موجودات، همگی دارای حیات می باشند؛ لکن رتبه ی حیات هر موجودی متناسب با رتبه ی وجودی اوست؛ بلکه مراتب حیات، عین مراتب وجود است. چون حیات، در حقیقت چیزی وجود نیست.
اینکه برخی از موجودات، در زبان عرف، غیر زنده نامیده می شوند، در حقیقت ناشی از این حقیقت است که اکثر مردم توجّهی به دارای مراتب بودن حیات نداشته و متوجّه نیستند که «موت» ، نقیض یا ضدّ حیات نیست؛ بلکه هر مرتبه از حیات، نسبت به مرتبه ی بالاتر از خود، موت خوانده می شود. اگر با دقّت بیشتری به موجودات اطراف خود نظر کنیم، می یابیم که حیات بشری قوی تر از حیات حیوانی است؛ و حیات برخی حیوانات مثل میمون یا گربه نسبت به حیات برخی دیگر مثل شقایق دریایی قوی تر است؛ چون حیات حیوانی شقایق دریایی به قدری ضعیف است که ممکن است با حیات گیاهی اشتباه شود. همچنین حیات حیوانات نسبت به حیات گیاهان دارای قوّت بیشتری است؛ کما اینکه حیات برخی گیاهان مثل گیاه حشره خوار نسبت به حیات برخی گیاهان دیگر مثل خزه ها و علفهای بی ریشه، بسیار قوی تر می نماید؛ چنانکه گویی گیاه حشره خوار، مثل حیوانات ضعیف دارای حرکت ارادی است. به همین نسبت، حیات گیاهان نیز از حیات جمادات قوی تر می باشد. حتّی برخی موجودات هستند که ما بین گیاه و جماد قرار دارند؛ مثل ویروسها که داخل بدن، علائم حیات نباتی را از خود نشان می دهند؛ امّا در بیرون از بدن، علائم جمادات را دارند. حتّی دانه های گیاهان همچون لوبیا و گندم و برنج نیز در حالت عادی، شبیه جمادات هستند؛ ولی وقتی در شرائط ویژه ای قرار می گیرند، علائم حیات نباتی را بروز می دهند.
خلاصه آنکه وجود حقیقتی است دارای مراتب؛ که هر مرتبه از آن، مرتبه ای حیات نیز می باشد؛ کما اینکه مرتبه ای از علم و اختیار هم هست. لذا تک تک موجودات عالم، به همان اندازه که از وجود بهره دارند، به همان اندازه نیز دارای حیات و علم و قدرت و اختیار می باشند. بنا بر این، موجودات غیر مادّی مثل خداوند متعال، ملائک و روح آدمی (نفس انسانی) و نفوس حیوانی و نباتی ـ که همه از سنخ وجودند و ماهیّت حقیقی ندارند ـ همگی عین حیاتند. موجودات مادّی ـ که دارای ماهیّت حقیقی هستند ـ نیز یقیناً دارای نفس خواهند بود. چون ماهیّت بدون وجود نمی تواند موجود باشد. پس تمام موجودات مادّی ـ اعمّ از جماد و نبات و حیوان و جنّ و انس و ... ـ همگی دارای نفس مجرّدند؛ و با مرگ پایان نمی یابند؛ بلکه در عالمی غیر مادّی ولی جسمانی ـ که حکما آن را عالم مثال و ملکوت و متشرّعین آن برزخ و ملکوت می نامند ـ بقاء خواهند داشت؛ تا کلّ عالم مادّه با مرگی به نام قیامت، به عالمی غیر مادّی ولی جسمانی به نام عالم آخرت منتقل گردد. لذا تمام موجودات مادّی هم برزخ خواهند داشت هم آخرت. چون ملاک بقاء را که همان نفس است دارا می باشند.
پس طبق نظر حکمای اسلامی و بخصوص پیروان مکتب فلسفی ملاصدرا (حکمت متعالیه) همه ی موجودات مادّی دارای نفس می باشند ؛ از جماد گرفته تا انسان. لکن درجه ی وجودی نفس هر موجودی متناسب با خود اوست. لذا نفس جمادات تنها در حدّی است که می تواند انسجام و ترکیب طبیعی جمادات را حفظ نماید. البته هر نفسی داری حیات و شعور و اختیار نیز می باشد ؛ امّا این آثار در جمادات به قدری ضعیف می باشند که عملاً قابل ادراک نیستند. شاهد اینکه این موجودات دارای شعور و اختیار می باشند ، آیات قرآنی و مشاهدات اولیای الهی است. برای نمونه خداوند متعال می فرماید: « ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعین ــــــــــ سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالى که به صورت دود بود ؛ به آن و به زمین دستور فرمود: « بیایید! خواه از روى میل و اطاعت و خواه از روی بی میلی واکراه.» آنها گفتند: « ما از روى میل و اطاعت مىآییم» » (فصلت:11). این آیه به وضوح گواهی می دهد که زمین و آسمان ، هم شعور دارند و هم اختیار.
در گیاهان ، که رتبه ی وجودیشان برتر از جمادات است ، نیز نفس نباتی وجود دارد ؛ که افزون بر کمالات نفس جمادی ، کمالات خاصّ نباتات را هم داراست ؛ که آثاری چون رشد و نموّ ، تولید مثل و واکنش به عوامل بیرونی از این مرتبه از نفس ناشی می شوند. البته نفس همه ی گیاهان نیز در یک رتبه نیست ؛ بلکه نفوس نباتی نیز دارای مراتبی می باشند ؛ برای مثال ، بین نفس یک گیاه گوشت خوار که تا حدودی حرکت ارادی دارد ، با نفس یک گیاه خزه یا گل سنگ تفاوت نسبتاً زیادی است. نفوس جمادات نیز در یک رتبه نیستند لکن درک تفاوت آنها به علّت ضعف شدید دشوار است.
نفس داشتن حیوانات نیز امری بدیهی است. کما اینکه تفاوت رتبه ی نفوس حیوانات هم بسیار روشن است. برای مثال ، تفاوت آشکاری است بین رتبه ی وجودی حیوانی مثل کرم خاکی با رتبه ی وجودی گربه ؛ و بین رتبه ی وجودی گربه و رتبه ی وجودی میمون.
نفوس انسانی نیز در یک رتبه نیستند ؛ بلکه برخی در مرز حیوانیّت قرار دارند و برخی دیگر در بالاترین رتبه واقع شده اند که از جمیع مخلوقات برترند؛ و برتر از آن رتبه تنها کنه ذات خداست. البته نفس انسانی ویژگی خاصّی نیز دارد ؛ و آن اینکه در بدو تولّد انسان، بسیار ضعیف و در حدّ حیوانی است ؛ لکن می تواند تا درجات بسیار بالایی ترقّی نماید ؛ تا آنجا که از ملائک نیز گذر نماید. البته درجاتی از این روح فقط اختصاص به معصومین دارد و کس دیگری بدان راه نمی یابد. لذا برخی حکما انسان معصوم را نوعی برتر از نوع بشر دانسته و گفته اند : اشتراک معصومین با دیگر انسانها در جنس بشریّت است نه در نوعشان ؛ همانگونه که انسانها با حیوانات در جنس حیوان مشترک می باشند ؛ امّا نوعی برترند. لذا روح چهارده معصوم عین روح القدس می باشد که عالی ترین مرتبه ی هستی امکانی است. امّا دیگر معصومین درجات پایین روح القدس را دار هستند. لذا خداوند متعال در مورد آدم (ع) فرمود: « نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی ـــــ از روح خود در او دمیدم» و نفرمود: « نَفَخْتُ فیهِ رُوحی ـــــ روح خود را در او دمیدم » ؛ و روشن است که «روحی» غیر از «من روحی» است . امّا غیر معصومین ، صاحب روح القدس نیستند بلکه می توانند روح الایمان داشته باشند که خود آن نیز مراتبی دارد. البته اگر کسی روح الایمان را اکتساب نکند ، روح او در حدّ نفوس حیوانی خواهد ماند. لذا خداوند متعال کفّار را در ردیف حیوانات نام می برد ؛ و آنها را مانند چهارپایان یا مانند الاغ یا همچون سگ یا جنبنده خطاب می کند.
............................جهت ادامه مطلب رجوع شود به:
http://hakim-askari.rozblog.com/
http://sokhanha.ir/wp-content/uploads/2014/07/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%8C-%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D9%88-%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%8C-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%D8%8C-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87.htm
* معنا و حقیقت شرح صدر چیست؟
1. معنای شرح صدر: شرح صدر، عبارت است از استعداد دریافت معارف و حقایق. وقتی این استعداد در کسی پدید می آید، انوار معرفت الهی در دل او می تابد، لذا گفته اند: شرح صدر آن است که در سه مرحله، سه نوع نور، نصیب انسان می شود: نور عقل در آغاز راه، نور علم در وسط مسیر سلوک و نور عرفان در پایان مسیر. در نتیجه در پرتوی این انوار، انسان به درک و شهود بسیاری از حقایق دست می یابد و بسیاری از حجاب ها از جلوی چشم او کنار می رود و او می تواند برخی از عوالم ملکوت را مشاهده کند و باطن پدیده ها را ببیند. و به همین مساله کلام نورانی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اشاره دارد. ایشان می فرمایند: «اتقوا فراستة المومن فانه ینظر بنور الله» یعنی از فراست و دید نافذ مؤمن پرهیز کنید و مواظب باشید که مؤمن با نور الهی می تواند بسیاری از امور را ببیند.(1)
2. مفهوم شرح صدر از منظر قرآن و روایات: در قرآن کریم دربارة مسئلة شرح صدر، در چند مورد سخن گفته شده است که به ترتیب به نمونه هایی از آن اشاره شده و مفهوم قرآنی آن بازگو می شود:
الف) خداوند خطاب به پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: الم نشرح لک صدرک(2) آیا برای تو سینه ات را نگشادیم. علامه طباطبایی می گوید: شرح صدر عبارت است از بسط سینه و جان آدمی با نور الهی و آرامشی که از جانب خداوند، نصیب انسان می شود.
از مجموع آیات سورة انشراح و نحوة بیان و ترتیب آیات آن سوره، معلوم می شود که مراد از شرح صدر در آیة یاد شده، آن است که دل و جان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به گونه ای بسط و گسترش وجودی یافته بود که نه تنها همة معارف وحی به او القا می شد و او به طور کامل دریافت و تبلیغ می کرد، بلکه تمام رنج هایی که از این ناحیه بر آن حضرت پدید می آمد، به آسانی تحمل می کرد. بدین معنا که نفس مقدس آن حضرت کاملاً مستعد دریافت همة فیض الهی و انجام وظیفة خطیر رسالت شده بود.(3)
نکتة دیگر که باید اشاره شود، این است که شرح صدر در این آیه، به معنای کنایی، عبارت از توسعه دادن به روح و فکر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است. این توسعه، می تواند مفهوم وسیعی داشته باشد که هم وسعت علمی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را از طریق وحی و رسالت شامل گردد و هم بسط و گستردگی تحمل و استقامت او در برابر لجاجت ها و کارشکنی های دشمنان و مخالفان.(4)
نکتة دیگر در مفهوم شرح صدر در این آیه، آن است که از پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ روایت شده که فرمود: من به خداوند عرض کردم که برخی پیامبران ـ علیهم السلام ـ پیشین را به تصرف در باد، قدرت دادی و جریان به کار اندازی باد را به طور معجزه گونه در اختیار آن ها گذاشتی، و به بعضی دیگر قدرت زنده کردن مردگان اعطا فر مودی. خداوند به من فرمود: ترا به نعمت شرح صدر نائل کردم.(5) عده ای از مفسرین گفته اند: از این روایت به دست می آید که شرح صدر پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ بالاتر از معجزه انبیاء پیشین ـ علیهم السلام ـ بوده است.(6)
ب) حضرت موسی ـ علیه السلام ـ به خداوند عرض کرد: رب اشرح لی صدری(7) یعنی خداوندا سینة مرا بسط و گسترش عنایت کن. در این آیه نیز آموزة شرح صدر مطرح شده و حضرت موسی از خداوند خواسته است، حالا که مرا به امر خطیر رسالت از یک سوی و مبارزه با فرعون از سوی دیگر، موظف ساخته ای، شرح صدر را نصیب من نما، تا در این ماموریت حساس موفق باشم. مراد آن است که جریان رسالت و نبوت و همچنین مبارزه با طاغوت و مدیریت جامعه و امت هر کدام نیازمند شرح صدر است، چون دریافت معارف وحی و انجام ماموریت با طاغوت، هر دو روح بزرگ، فکر بلند و عقل توانا و به تعبیر قرآن، شرح صدر و گشادگی سینه لازم دارد.(8) همچنین در بخش انجام ماموریت الهی و ادارة امت و حکومت، مهم ترین سرمایه، شرح صدر، تحمل و بردباری، استقامت و شهامت است. لذا امیر مومنان ـ علیه السلام ـ در نهج البلاغه در جملة زیبایی فرمود: «آلة الریاسة سعة الصدر»(9) وسیلة رهبری و ریاست، سینة گشاده است. در مجموع در این آیه و کلام امیر مومنان ـ علیه السلام ـ در نهج البلاغه، شرح صدر به عنوان بهترین وسیلة موفقیت در انجام ماموریت الهی معرفی شده است. پس یکی از معانی شرح صدر از نظر قرآن و نهج البلاغه، همان تحمل بار سنگین و صبر و مقاومت در پیش برد هدف است.
ج) در آیه دیگر خداوند، شرح صدر را به عنوان بهترین موهبت الهی یاد کرده و فرمود: فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره الاسلام(10) یعنی آن کسی که خدا بخواهد هدایت کند، سینة او را برای پذیرش اسلام گشاده می سازد.
مفسرین گفته اند: مراد از صدر در این آیه، روح و فکر آدمی است و شرح همان وسعت روح و بلندی فکر و گسترش افق عقل آدمی است. زیرا پذیرا شدن حق، احتیاج به گذشت ها و ایثار فراوان دارد و این کار جز از افرادی که صاحب روح وسیع و فکر بلندند ساخته نیست. هنگامی که این آیه نازل شد از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ پرسیدند: که شرح صدر چیست؟ حضرت فرمود: «نور یقذفه الله فی قلب من یشاء، فینشرح له صدره و ینفسح» یعنی نوری است که خدا در قلب هر کس بخواهد می افکند و در پرتو آن روح او وسیع و گشاده می شود. از حضرت دوباره سوال شد نشانة شرح صدر چیست؟ حضرت فرمود: «نشانة آن توجه به سرای جاودان و دامن بر چیدن از زرق و برق دنیا و آماده شدن برای مرگ است.»(11)
با توجه به این حقیقت، یکی از معانی شرح صدر، از منظر قرآن و روایات، این است که انسان در برابر خداوند تسلیم باشد و هر کس که تسلیم و انقیادش در مقابل احکام و عقاید دینی بیشتر است، در واقع شرح صدر بیشتری دارد و هر اندازه که عمل صالح بهتر و بیشتر از انسان پدید آید، نشانة شرح صدر بیشتر اوست، چه اینکه بر اساس آیة یاد شده، شرح صدر به مفهوم توسعه و زمینة بیشتر داشتن برای دریافت علم و معرفت و حقایق وحی آسمانی نیز است.(12)
3. نمونه هایی از شرح صدر بزرگان یا افراد عادی، با توجه به بند 1 و 2 «چیستی شرح صدر و مفهوم قرآنی و روائی آن» باید گفت: نمونه های فراوانی می توان از شرح صدر که نصیب برخی بزرگان شده، ارائه کرد. همچنین شرح صدر به مفهوم تاثرگذار در مسایل اجتماعی نیز نمونه های فراوان دارد که به طور خلاصه، در دو محور جداگانه نمونه هایی ارائه می شوند:
الف: در بخش شرح صدر، به مفهوم دریافت معارف، از جمله جریانی که برای محمد تقی مجلسی رخ داده است بسیار مفید و آموزنده است. ایشان می گوید: هنگامی که من مشغول ریاضت بودم و به مطالعة کتاب های تفسیری نیز مشغول بودم، تا از فرصت سیر و سلوک از معارف قرآنی نیز بهره مفید ببرم. شبی در حالت بین خواب و بیدار «حالت منامیّه: حالت معنوی و عرفانی» قرار داشتم، خدمت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ مشرف شدم و با خود فکر کردم که در این فرصت خوب است، بهتر به صفات و کمالات آن حضرت تماشا و دقت نمایم هر چه بیشتر و بهتر دربارة او دقت می کردم، عظمت و انوار او بیشتر برای من ظاهر می شد، به طوری که فضای آسمان را مملو از جلوه های اوصاف او یافتم، در همین حال از آن حالت بیرون آمدم، لکن در باطن خود این حقیقت را یافتم که قرآن کریم صورت مکتوب اوصاف و کمالات سید انبیاء محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ است، پس باید در آیات آن بیشتر دقت کنم، بعد از این جریان هر گاه به آیات قرآن مراجعه می کردم، امواجی از معارف مرا در خود فرو می برد، تا این که یک وقت دریایی بی نهایت از معارف و علوم به صورت ناگهانی بر قلب من افاضه شد.(13)
ب: دربارة شرح صدر به مفهوم دیگر آن، یعنی تحمل شداید و سختی ها در راه پیش برد اهداف الهی و یا مبارزه با ستمگران و یا ادارة جامعه و امت اسلامی به نظر می رسد، در میان افراد غیر معصوم نحوة عمل کرد مصلح بزرگ معاصر حضرت امام خمینی (ره) سرمشق و نمونه ای بسیار آموزنده و مناسب است که موسی گونه به جنگ طاغوت زمانش رفت و با شرح صدر و تحمل ناملایمات مختلف، قبل از پیروزی انقلاب و بعد از آن در انجام وظایف الهی خود موفق شد.
4. روش های ترویج شرح صدر در جامعه: با توجه به معنای شرح صدر که در بند 1 و 2 مطرح شد، به نظر می رسد بهترین روش را باید از طریق سخنان معصومین ـ علیهم السلام ـ و سفارشات علمای بزرگ به دست آورد و دید که آنها برای تحصیل و ترویج شرح صدر، به هر دو معنای علمی و عملی آن چه گفته اند و چه گونه عمل کرده اند.
پی نوشت ها:
1. سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، تهران، نشر کتابخانة طهوری، 1370 ش، ص 503.
2. انشراح: 1.
3. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، 1379 ش، ج 20، ص 449.
4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، 1379 ش، ج 27، ص 122.
5. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، نشر دارالمعرفة، بی تا، ج10، ص 508.
6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، نشر پیشین، ج 27، ص 123.
7. طه: 25.
8. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، نشر پیشین، ج 14، ص 157. و مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، نشر پیشین، ج 13، ص 186.
9. نهج البلاغه، حکمت 176.
10. انعام: 125.
11. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 5، ص 436 و ص 335، مجمع البیان، ج 4، ص 363.
12. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، نشر پیشین، ج 7، ص 362.
13. روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، قم، نشر فرهنگ اسلامی، 1399 ق، ج 13، ص 127.
http://jamnews.ir/detail/News/392942
http://nasimemarefat.parsiblog.com/
وبگاه نسیم معرفت درخدمت شما
آهی کشم زدل که کاش توبودی کنارمن+استادسیداصغرسعادت میرقدیم لاهیج
هرمَسئولی که بمردم خدمت نکندبایدتوی دَهَنش مُوش مُرده گذاشت
برو شیخا به فکر خویشتن باش !!+وبلاگ حکیم عسکری گیلانی
آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی+تبلیغ
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی