برپایی مراسم عزاداری امام حسین ع درشام

وفلسفه گریه امام سجاد ع بر سیدالشهدا ع

 

بعد از روشنگری های حضرت امام سجاد ع وحضرت زینب س  وسائر اسرای اهلبیتِ امام حسین (علیهم السلام) از طریق سخنان افشاگرانه و کوبنده وقاطع وعزتمندانه در طول مسیر اسارت از کربلا تا کوفه وبعد از آن تا شام وآگاهی مردم از حوادث کربلا  واینکه امام حسین ع واهلبیتش فرزندان پیغمبرند نه اینکه خارجی واز دین خارج باشندونقش برآب شدن نقشه های شوم یزید ویزیدیان ، شرایطی بوجود آمد که یزید ناچار شد که نرمش نشان دهد واهلبیت امام حسین ع واسراء را آزاد گذاشتند  که هرجا را  برای زندگی کردن وسکونت دوست داشته باشند  اختیار کنند واگر در شام باشند همه نوع امکانات در اختیارشان قرار دهد .بعد از اینکه  حضرت زینب س جواب دادند که ما دوست داریم به مدینه برگردیم  فرمود که ما می خواهیم برای عزیزان ما مجلس عزاداری بگیریم و یزید هم مکانی را برای آنها در شام قرار داد و حضرت زینب س وامام سجاد ع وسائر اسراء به مدت هفت  شبانه روز در شام مجلس عزاداری برپا کردند وبعد از آن  آنها را بااحترام به سمت مدینه حرکت دادند ودر مسیر رفتن به مدینه  در اربعینِ امام حسین ع به کربلا رسیدند وشهدای کربلا را زیارت کردند.

گریه امام سجاد ع که به عنوان امام ورهبر وعالم وهدایت کننده جامعه است ، جهت تربیت وهدایت مردم بود. امام سجادع با گریه های جانسوز چهل ساله خود ماجرای کربلا وقیام امام حسین ع را زنده نگه داشت وافکار مردم را در طول این زمان با ناله ها وگریه های سوزناک وجانسوز خود متوجه به امام حسین  ع واهداف قیام اباعبدالله ع ومعرفی انحرافات وفجایع دستگاه اُمَوی ویزیدی کرد. امام سجاد ع برای تربیت انسان ها از سلاح دعا واشک در طول این مدت به خوبی بهره برد. امام سجاد ع یکی از بکّائین خمسه(گریه کننده های پنجگانه معروف) بودند که هم از بُعد دعا وراز ونیاز وعبودیت وبندگی در پیشگاه الهی گریه می کرد وهم به جهت مصائب بسیار بزرگی که برپدربزرگوارش امام حسین ع وارد شده بود ، گریه وناله می کرد.

. امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام سجاد چهل سال برای پدرش امام حسین گریه کرد و هروقت برای او آب می آوردند می گریست و می فرمود: پدرم را تشنه به شهادت رساندند  (1)

از امام صادق علیه‏السلام نقل شده که فرمودند: «البَکّاؤُونَ خَمْسَةٌ: آدمُ و یَعقوبُ وَ یُوسفُ و فاطمةُ بنتُ محمّدٍ و علىُّ بن الحسینِ علیهم‏السلام؛ بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه دختر رسول خدا و على فرزند حسین علیه‏السلام.» اما آدم گریه کرد به خاطر بهشت تا این که بر گونه‏هاى او جاى جارى شدن اشک باقى مانده بود، و اما یعقوب آنقدر براى یوسف گریست که بینایى‏اش از دست رفت و اما یوسف آنقدر براى پدرش یعقوب گریست که اهل زندان به ستوه آمدند و گفتند: یا روزها گریه کن و شب را براى استراحت ما بگذار و یا شبها گریه کن و روز را براى استراحت ما بگذار، «وَ أَمّا فاطِمَةُ فَبَکَتْ عَلى رَسُولِ الله‏ِ حَتَّى تَأَذّى بِهِ أَهْلُ المَدینَةِ فَقالُوا لَها: قَدْ آذَیْتِنا لِکَثْرةِ بُکائِکِ فکانَتْ تَخْرُجُ إِلَى الْمقابِرِ، مقابرِ الشُّهَداء فَتبْکِى حتّى تَقْضِى حاجَتَها ثَمَّ تَنْصَرِفُ؛ و اما فاطمه علیهاالسلام آن قدر براى پدرش گریست که مردم مدینه در سختى قرار گرفتند و به ایشان گفتند: با زیادى گریه‏ات ما را اذیت کردى، از اینرو آن بانوى گرامى به مقابر شهداء مى‏رفت و مى‏گریست (در بیت الأحزان که على علیه‏السلام براى ایشان مهیّا نموده بود) و پس از آن که حاجتش محقق مى‏شد باز مى‏گشت.» و اما على بن الحسین علیهماالسلام براى پدرش امام حسین علیه‏السلام مى‏گریست (2)

شدت غم و اندوه فاطمه علیهاالسلام در این دوران به حدّى بود که مورخین نوشته‏اند: «انّها ما زالَتْ بَعْدَ أَبیها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ باکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرَقَةَ القَلْبِ؛(3) همانا فاطمه بعد از رحلت پدرش پیوسته (به خاطر زیادى مصیبت) شال بر سر بسته بود و جسم او ضعیف و رنجور شده و پهلویش شکسته و چشم‎هایش گریان بود و قلبى سوزان داشت.»

. 1-بحارالانوار ، ج 45 ، ص 149، س 8  

2-أمالى شیخ صدوق، مجلس 29، ح5؛ کشف الغمّة، همان، ج1، ص124؛ بحارالأنوار، همان، ص155.

3-مناقب آل ابى طالب، همان، ج3، ص137.

از سید اصغر سعادت میرقدیم

http://nasimemarefat.parsiblog.com/

وبگاه نسیم معرفت درخدمت شما