حکمت در قرآن

یُؤتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاء وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ

حکمت را به هر که بخواهد می دهد، و هر کس حکمت به او داده شود قطعاً خیر فراوانی به وی داده شده است و جز خردمندان متذکرّ نمی شوند.

 

سوره بقره آیه 269

 

مقصود از کلام خداوند که «ما حکمت را آموختیم» چیست؟ حکمت چیست و راه دستیابی به آن؟

واژه حکمت در قرآن کریم:
واژه حکمت، چنان که در فرهنگ‏نامه‏ها از جمله «مفردات راغب آمده، به معناى رسیدن به حقیقت به وسیله علم و عقل است. علامه طباطبایى درباره معناى واژه حکمت مى‏گوید: حکمت [به اصطلاح نحوى] بناء نوع است یعنى نوعى از محکم کارى یا کار محکمى که سستى و رخنه‏اى در آن راه ندارد و غالبا در معلومات عقلى واقعى که ابدا قابل بطلان و کذب نیست استعمال مى‏شود، (علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ج 3، ص 395).
علامه طبرسى نیز مى‏گوید: حکمت آن است که تو را بر امر حق که باطلى در آن نیست واقف کند، (طبرسى، مجمع‏البیان، ج 2، ص 155، نشر بیروت، مؤسسه اعلمى) بنابراین مى‏توان گفت مفهوم حکمت یعنى یافتن حقیقت و آنچه که مطابق با واقع است.
2- به گفته محققین، واژه حکمت در قرآن بیست بار به کار رفته و در بیشتر موارد با کتاب توأم است. در بعضى آیات به تکالیف نیز حکمت گفته شده است مانند آیه 39 اسراء و آیه 34 احزاب و آیه 63 زخرف و هم‏چنین در آیه 12 سوره لقمان به شکر الهى نمودن نیز حکمت اطلاق شده است. شاید علت اطلاق حکمت بر تکالیف بدان جهت باشد که رعایت آنها سبب حکمت‏اند و سبب اطلاق آن بر شکر، به این لحاظ باشد که شکر نتیجه حکمت مى‏باشد، (قرشى، سید على‏اکبر، قاموس قرآن، ج 2، ص 160،نشر دارالکتب الاسلامیه).
3- منظور از حکمتى که در قرآن به کار رفته، مجموعه علوم و معارفى است که انسان را به حقیقت رهنمون مى‏شود به طورى که هیچ شک و ابهامى در آن نماند. زیرا مجموعه عقاید و آموزه‏هایى که قرآن بیانگر آنها است، همه با مقتضاى فطرت بشر همسو است و مقتضاىفطرت، آن بخش از علم و عمل را شامل مى‏شود که کمال واقعى و سعادت حقیقى او را تأمین بکند. ازاین‏رو، مى‏شود گفت دین با واقعیت و حقیقت مطابقت دارد، اصول و قواعدى که با دین آمده، در واقع حکمت‏اند پیامبر مأمور است این حکمت را، به مردم بیاموزد،(ترجمه المیزان، ج 12، ص 571).
4- برخى نیز مى‏گویند: با مراجعه به اصل معناى حکمت مى‏توان به دست آورد که حکمت یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که شخص به وسیله آن مى‏تواند حق و واقعیت را درک کند و مانع از فساد شود و کار را متقن و محکم انجام دهد، بنابراین حکمت نوعى حالت نفسانى و صفت روحى است نه شى‏ء خارجى، بلکه شى‏ء محکم خارجى از نتایج حکمت است، (قاموس قرآن، ج 2، ص 163).
خلاصه، چنان که بیان شد، حکمت در زبان قرآن عبارت است از علم و معرفت داشتن به مجموعه اصولى که موافق با فطرت انسانى و مطابق با واقع هستند. اما حکمتى که در علوم بشرى از آن یاد مى‏شود در مقابل علوم تجربى به کار رفته و بیشتر مباحث نظرى و عقلى صرف را شامل مى‏شود. ازاین‏رو به نظر مى‏رسد شباهت این دو فقط در عقلى و نظرى بودن باشد و لکن در دو جهت تفاوت دارند یکى این که تمامى حکمت قرآن موافق با مقتضاى فطرت است و دیگر این که با واقع مطابقت دارد، (ترجمه المیزان، ج 19، ص543).
در کافی از حضرت صادق (ع ) روایتی در ذیل آیه 269, بقره «یؤتی الحکمه من یشاء و من یؤت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا» نقل شده که حضرت فرمود: مراد از حکمت در این آیه اطاعت خداوند و معرفت و شناختن امام است و این روایت را عیاشی در تفسیر خود و برقی در محاسن ذکر نموده اند و نیز به نقل دیگری از امام صادق (ع ) آمده است که حضرت فرمود: حکمت روشنی و چراغ معرفت است و سبب پرهیزکاری است و نتیجه درستی است و اگر بگوییم خداوند نعمتی بزرگ تر و بهتر و بالاتر از نعمت حکمت به بندگانش عطا نفرموده همانا راست گفتیم .
البته علم و حکمت صفت و کمالی است که خدای تعالی به هر یک از بندگانش که بخواهد عطا می نماید (یؤتی الحکمه من یشاء ) ولی تلاش بنده در زمینه دستیابی به آن زمینه ساز عطای الهی است و باید برای دستیابی به صفت حکمت علاوه بر آشنایی با مبانی حکمت نظری، منازل سیر و سلوک را باید طی کرد که مقامات آن از یقظه و توبه شروع می شود تا به مرتبه فنا فی الله می رسد.
مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه 269, بقره علامه طباطبایی (ره) در تعریف حکمت می‌فرماید: «حکمت قضایای مطابق با واقع است. قضایایی که به گونه ای سعادت انسانی را در بر می گیرد؛ مثل معارف الهی مربوط به مبداء و معاد. » مثلا معارف حقه الهیه درباره مبدأ و معاد باشد و یا اگر مشتمل بر معارفی از حقایق عالم طبیعی است معارفی باشد که باز با سعادت انسان سر و کار داشته باشد. مانند حقایق فطری که اساس تشریعات دینی را تشکیل می دهد.
در تفسیر نمونه : برای حکمت معانی زیادی از قبیل معرفت و شناخت اسرار جهان هستی و آگاهی از حقایق قرآن و رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل و بالاخره معرفت و شناسایی خدا ذکر شده است که همه آنها در یک معنی وسیع جمع است .
حکمت از جمله بخشش‌های خداوند در دنیا به صالحان است. خداوند به برخی از بندگان که تشنه معرفت و جویای حقیقت‌اند، به پاس عبودیت‌شان، حکمت می‌بخشد و آنان را سیراب می‌کند. هیچ سرمایه‌ای به ارزش و بزرگی حکمت نیست.
خداوند متعال دنیا را «متاع قلیل» (کالایی کم‌ارزش) می‌داند در حالی که حکمت را «خیر کثیر» می‌داند. در آیه 269 سوره بقره چنین آمده است:« من یوت الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً » ( هر کس از حکمت برخوردار شود، از خیر کثیر برخوردار گشته است.)
لقمان حکیم از آن جهت حکیم بود و به آن حکیم گفته می شد که حقایق ناب مطابق با واقع در ابعاد مختلف اعتقادی، اخلاقی، عملی، با جان او عجین و در عملش متبلور بود. تفسیر المیزان ج2، آیه 269 بقره
[کامل از کد28936]
در آیه 269 سوره بقره می‏خوانیم «یُؤتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤتُ الْحِکْمَهَ فَقَدْ اوتِیَ خَیْراً کثیراً» [خداوند دانش را به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می‏دهد و هر کس که دانشی به او داده شد، خیر فراوانی داده شده است]. حاکم حسکانی در «شواهد التنزیل» از «ربیع بن خیثم» نقل می‏کند که نام علی(ع) را نزد او بردند، گفت: «لَمْ اَرهُمْ یَجِدُونَ عَلَیْه فی حُکْمِهِ وَ اللهُ تَعالی یَقُول وَ مَنْ یُؤتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ اوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» (شواهد التنزیل 1/107) [ندیدم کسی از مردم بتواند ایرادی بر حکم و داوری آن حضرت بگیرد، و خداوند متعال می‏گوید کسی که دانشی به او داده شده است خیر فراوانی به او داده شده است]. (عبدالله بن عباس) نقل می‏کند که نزد رسول خدا(ص) بودم، دربارة علی (ع) از او سؤال شد فرمود «قُسِمَّتِ الْحِکْمَةُ عَشَرَة اَجْزاءَ فَاُعْطِیَ عَلَی تِسْعَةُ اَجْزاءَ وَ اُعْطِیَ النّاسُ جُزْءّ و احِداً» (شواهد التنزیل 105/ ح 146) [دانش و حکمت به ده قسمت تقسیم شده ، نه قسمت آن به علی(ع) داده شده و یک قسمت آن به همة مردم]. این تعبیرات به خوبی نشان می‏دهد که در امت اسلامی بعد از پیامبر اکرم (ص) کسی در علم و دانش و حکمت به پای علی(ع) نمی‎رسد و از آنجا که مهمترین رکن امامت علم و حکمت است، لایقترین فرد برای امامت و خلافت بعد از پیامبر گرامی اسلام (ص) او بوده است . در صحیح «ترمذی» نیز آمده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود «اَنَا دارُ الْحِکْمَةِ وَ عَلِیٌ بابُها» (صحیح ترمذی 5/637)[من خانة دانشم و علی(ع) در آن خانه است]. مسلّم است که هر کسی بخواهد وارد خانه‏ای شود باید از در وارد گردد، همان گونه که قرآن مجید نیز دستور داده است «وَاتُوا الْبُیُوتَ مِنْ اَبْوابِها» بقره/189 بنابراین هر کس می‏خواهد به خزائن علم و دانش پیامبر اسلام (ص) راه یابد، باید از علی (ع) آغاز کند، و کلید این گنجینه را از او بطلبد. پیام قرآن ج 9، حضرت آیت الله مکارم شیرازی و سایر همکاران به نقل از سایت تبیان

 

http://quran.porsemani.ir/node/2731  پرسمان دانشجویی ( قرآن وحدیث)

 




برچسب ها : نکاتی در باره فلسفه و عرفان وحکمت وعقل و...